وقتی برگشتم تا دوباره با همسرم زندگی کنم، مجبور شدم با هویم که زمانی بهترین دوستم بود زندگی کنم، اما با وجود این، هنوز در شرایط سختی بودم…
به گزارش روزنامه خراسان، اینها بخشی از صحبت های زن 37 ساله ای است که برای شکایت از همسرش وارد کلانتری قاسم آباد مشهد شده است.
این زن جوان با بیان اینکه دیگر تحمل آزار، ضرب و شتم و توهین همسرم را ندارد، به مشاور و مددکار اجتماعی پلیس آگاهی گفت:
چند سال بعد از اتمام دبیرستان، ابوذر آمد تا به من پیشنهاد بدهد، با اینکه شغل آزاد در بازار داشت، اما درآمد مالی خوبی داشت، به همین دلیل به پیشنهاد او و این نوع زندگی پاسخ مثبت دادم. . برخی از دوستان و همکلاسی های من در دبیرستان با پسر دیگری ازدواج کردند.
وقتی سوزان را در یک مرکز خرید دیدم و او را به خانه خود دعوت کردم بسیار خوشحال شدم و آن شب در مورد فلاش بک ها صحبت کردیم و خندیدیم و گاهی پشیمان شدیم که زمان گذشته است. وقتی ابوذر از سر کار به خانه آمد دوستم را به او معرفی کردم و تأیید کردم که سوزان پر سر و صداترین و داغ ترین دختر کلاس است که دائماً همه دخترها را مسخره می کرد ، اما اکنون ازدواج کرده است و هیجان قبلی را ندارد.
خلاصه آن شب سوزان با ما شام خورد و بعد همسرم با یک SUV خارجی به خانه رفت. حالا یک دوست صمیمی برای درد دل پیدا کرده بودم و سوزان با خیال راحت به خانه ما می آمد و می رفت. مراودات ما به حدی صمیمی شد که سوزان با همسرم حجاب نداشت و خود را با ابوذر می پوشاند.
او هرگز با همسرش به خانه ما نیامد و مدعی شد که همسرش فردی اجتماعی نیست و از حضور او در خانه دیگران خجالت می کشد. خلاصه رفت و آمدهای سوزان ادامه داشت و من به رفتار او با همسرم مشکوک نشدم. چون او هم زن متاهل بود و از طرفی من از دوران دبیرستان خیلی سوسن را دوست داشتم تا اینکه دخترم ساناز به دنیا آمد و سوسن زیاد به خانه ما آمد. چون سعی می کرد در امور خانه به من کمک کند، اما پس از مدتی احساس کردم اخلاق و رفتار همسرم تغییر کرده است و با وجود آن، اهمیتی به موضوع نمی دادم و علت این امر را مشکلات همسرم می دانستم. کار و ارتفاعات اقتصادی در بازار کار و از آنجایی که درگیر بچه دار شدن بودم و توجه زیادی به همسرم نداشتم.
خلاصه با اینکه پنج سال از این ماجرا می گذشت اما احساس کردم بی تفاوتی و روابط سرد عاشقانه ابوذر بی دلیل نیست و با همان کنجکاوی زنانه رفتارهای همسرم را زیر نظر گرفتم تا اینکه متوجه شدم زن دیگری در این ماجرا نقش داشته است. دلیلش هم اینکه یک روز مخفیانه گوشی همسرم را چک کردم و از پیام ها و عکسش متوجه شدم همسرم با سوزان رابطه نزدیکی دارد، چون سوزان حدود یک سال پیش از شوهرش طلاق گرفته بود اما او همچنان به خانه ما رفته بود و می آمد. .
وقتی جدی گرفتم متوجه شدم ابوذر چند ماه قبل سوسن را به عقد موقت خود درآورده است. انگار آسمان بر سرم افتاده بود و نفرت تمام وجودم را فرا گرفته بود. با خشم و عصبانیت با ابوذر دعوا کردم، سپس با عصبانیت از خانه بیرون رفتم و با دخترم به خانه پدرم برگشتم، شاید زن به خود آمد و از سوسن جدا شد. ، اما او هرگز تسلیم درخواست من نشد و مدعی شد که “سوزان همسرش را به خاطر من طلاق داد و من در این مورد نمی توانم او را طلاق دهم!”
حالا به سختی گرفتار بودم و نمیتوانستم تصمیم درستی بگیرم، خیلی به ساناز وابسته بودم و نمیتوانستم ابوذر را طلاق بدهم زیرا در این صورت دخترم دچار مشکلات روحی و روانی میشد و آیندهاش تاریک میشد. راه.. از خواسته هایم منحرف شدم و با حالتی ذلیلانه به ابوذر برگشتم تا در کنار هویی زندگی کنم که زمانی بهترین دوستم بود و حالا از او متنفر بودم، اما بدبختی ام زمانی بیشتر شد که فهمیدم سوسن هم اعتیادی مثل من دارد. همسر و آنها همیشه با هم مواد مصرف می کنند.
حالا اعتیاد همسر و همسرم به جایی رسیده است که همسرم دیگر هزینه زندگی را نمی دهد و همیشه مرا از زندگی اش کتک می زند. در حالی که همسرم مدعی است سوزان از دخترم به خوبی مراقبت می کند، من در این شهر غریبه هستم و خانواده ام در شمال کشور زندگی می کنند.
این بار که همسرم اینقدر مرا کتک زد، دیگر طاقت نیاوردم و وارد آغوش قانون شدم، هر چند می دانم که در انتخاب دوست بعد از ازدواج اشتباه کردم و باید زود به این رابطه پایان می دادم. روزهای رابطه ما که او را بدون حجاب در کنار همسرم دیدم. می خواستم، اما…
به گزارش رسیده، با صدور دستور ویژه سرهنگ عباس نادی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد)، تحقیقات تخصصی و کارشناسی در خصوص این پرونده در معاونت مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.