[ad_1]
بیست و چهار سال پیش، Brianna Pubiner در شمال کنیا فرود آمد و استخوان هایی را که آخرین بار 1.2 میلیون سال پیش لمس شده بودند، لمس کرد. پوبینر، یک انسان شناس قدیمی، در حال آوردن استخوان های حیوانات باستانی بود و آنها را کاوش می کرد. این آثار در حیوانات توسط اجداد اولیه ما در جستجوی دسترسی به مغزهای چاق و کالری غنی در قصاب یافت می شود.
پوبینر که در حال حاضر در مؤسسه اسمیتسونیان در واشنگتن کار می کند، می گوید: «این واقعیت که این حیوان قصابی شده دقیقاً مشابه شما نیست، اما در حال حاضر کشف واضح است. واقعا هیجان انگیز است.” در آن لحظه، پوبینر به این موضوع علاقه مند شد که چگونه رژیم غذایی اجداد ما، تکامل ما و در نهایت ظهور خود، یعنی انسان خردمند را شکل داده است.
بنابراین گوشت نقش مهمی در تکامل انسان دارد. اجداد ما عمدتاً از گیاهان تغذیه می کردند و پاهای کوتاه و مغزهای کوچکی به اندازه آجیل شامپانزه داشتند. اما حدود دو میلیون سال پیش، گونه های جدیدی ظاهر شدند که دارای ویژگی هایی بودند که آشکارا ویژگی های انسانی بود.
انسانها مغز بزرگتر، ریشههای کوچکتر و دستها و پاهای بیشتری دارند که بیشتر شبیه انسانهای امروزی است. فسیلهای مرتبط در همان زمان، مانند فسیلهایی که توسط پوبینر در کنیا از خاک بیرون آورده شد، نشان میدهد که این فرد در حال قصابی حیوانات بوده تا گوشت را از اسکلت جدا کرده و مغز استخوان را بیرون بیاورد.
دهها هزار دانشمند این نظریه را مطرح کردهاند که تکامل انسانهای انسانخوار و گوشتخوار مرتبط است. پوبینر می گوید: «توضیح اینکه خوردن گوشت باعث شد مواد مغذی بیشتری کشف کنیم و این منابع متمرکز این تغییرات را تسهیل می کند.
آجیل های بزرگ انرژی زیادی مصرف می کنند. مغز انسان، حتی در حالت استراحت، حدود 3 درصد از انرژی بدن را مصرف می کند. اما آوردن غذا به یک رژیم غذایی سرشار از گوشت و کالری به معنای انرژی یک انرژی اضافی بود که میتوان از آن برای حمایت از آجیلهای بزرگتر و پیچیدهتر استفاده کرد. اگر اجداد انسان برای غذای خود شکار می کردند، این تکامل اندام های بالاتر را توضیح می داد که برای شکار در دوردست مفیدتر بود. باور رایج این است که گوشت باعث انسان شدن ما می شود. پوبینر نیز موافقت کرد.
اما در ماه آوریل، پوبینر تماسی را کشف کرد که باعث شد او در این فرضیه تجدید نظر کند. این تماس توسط اندرو بار، دانشمند قدیمی دانشگاه جورج واشنگتن برقرار شد و گفت که رابطه بین انسان ها ارضا نشده است. او از فسیل خواست تا از این موضوع استفاده کند تا بررسی کند که آیا شواهدی وجود دارد که نشان دهد اجداد بشر در زمان تکامل انسان، گوشت بیشتری میخوردند یا حتی به آن فکر میکردند، زیرا ما به اندازه کافی از آن نداشتیم. برای Pubiner، این پروژه جذاب تلقی می شود، زیرا اعتماد عمومی را به چالش می کشد.
محققان هنوز در تلاش برای جمع آوری شواهد کافی قبل از رسیدن به نتایج نهایی هستند. بنابراین، در عوض، آنها داده های چهار منطقه از شرق آفریقا را تجزیه و تحلیل کردند که میلیون ها سال از تکامل انسان را در بر می گیرد. آنها از معیارهای مختلفی برای ارزیابی میزان بررسی هر دوره و تعداد استخوان های مرتبط با کار قصاب در هر ترکیب استفاده کردند.
بار و پوبینر در مقاله ای اخیر در مجله PNAS استدلال می کنند که ارتباط بین گوشتخواری و تکامل انسان ممکن است کمتر از آنچه قبلاً تصور می شد قطعی باشد. آنها به این نتیجه رسیدند که افزایش ظاهری کشتارگاه ها پس از ذبح انسان، پس از ظهور انسان، در واقع یک تغییر پارادایم است.
مطالعه جدید همبستگی بین خوردن گوشت و تکامل را رد نمی کند، اما نشان می دهد که داستان ممکن است پیچیده تر باشد. نوار می گوید:
اگر بخواهیم بگوییم چقدر سرعت معمول بوده است، باید نور را در نظر بگیریم که در برخی از زمان ها و در برخی مکان ها سرعت بیشتری نسبت به موارد دیگر دیده ایم.
به دلیل محیط نسبتاً کمیاب اسکلت حیوانات به خوبی حفظ شده، دیرینه شناسان اغلب از آنها نمونه برداری کرده اند. با این حال، مطالعه بار و پوبنر اشاره کرد که سایر محیطهایی که مربوط به 1.6 تا 1.6 میلیون سال پیش (دورهای که بشر در آن تکامل یافته است) چندان مورد مطالعه قرار نگرفته است. او می گوید: ما به سمت مکان هایی کشیده می شویم که فسیل ها را حفظ می کنند، زیرا آنها ماده خام دانش ما هستند. بنابراین، ما همچنان در همان مکانها رقابت میکنیم.» در حال حاضر، نتایج یک مطالعه جدید هاکی در زمینه گذشته مدت هاست شناخته شده است.
ممکن است عوامل دیگری برای تکامل صفات انسانی وجود داشته باشد یا ممکن است افزایش قابل توجهی در مصرف گوشت در دوره های قبلی وجود داشته باشد که ما هنوز قادر به مشاهده آن نبوده ایم.
جسیکا تامپسون، انسان شناس دانشگاه ییل، می گوید: «در برخی مناطق هیچ مدرکی دال بر قصابی وجود ندارد و در برخی دیگر شواهد بیش از حد وجود دارد. حتماً تصادفی بوده است.”
تامسون کاملاً متقاعد نشده است که مقاله جدید این فرضیه را که گوشت می تواند توسط انسان ایجاد شود زیر سوال می برد. انکار و نحو مقاله منتشر شده توسط نویسندگان در PNAS به این موضوع مربوط می شود که چگونه دوره های زمانی مختلف بررسی شده است.
نویسندگان بررسی کردند که چه تعداد پستاندار در آثار فسیلی آن دوره یافت شده است. آنها استدلال کردند که اگر دانشمندان مسنتر زمان بیشتری را صرف تلاش برای احاطه کردن یک منطقه خاص میکردند، در آن دوره پستانداران بیشتری را در آثار فسیلی مشاهده میکردیم. آنها سپس از این معیار برای ارزیابی اینکه آیا محیطی که در آن شواهد بر اساس استخوان های قصابی شده است، بر اساس دوره هایی است که به طور کامل مطالعه شده است یا خیر، استفاده می کنند.
با این حال، تامسون خاطرنشان کرد که کیفیت «آواز خواندن» ممکن است بهترین راه برای سنجش اینکه آیا متخصصان بلندمدت توانستهاند استخوانهای قصابی کافی برای ذبح پیدا کنند یا نه، باشد. او می گوید که همه مکان های باستانی به یک شکل آزمایش نشده اند.
انسان شناسان قدیمی (که زندگی انسان های باستانی را مطالعه می کنند) ممکن است استخوان های یک قصاب را در یک مکان خاص با دقت قصابی کرده باشند، حتی اگر این دوره زمانی توسط انسان شناسان دیگری که دارای انواع مختلف فسیل هستند به خوبی مطالعه شده باشد.
تامسون خاطرنشان می کند که این باور عمومی ممکن است که اگر محققان شواهدی مبنی بر وجود تعداد زیادی بقایای قصابان قبل از ظهور انسان پیدا نکردند، لزوماً به این دلیل نیست که آنها به اندازه کافی خوب نیستند. احتمالاً عاملی است که نشان می دهد چرا آنها اینقدر ضعیف عمل می کنند.
با این حال، تامسون موافق است که تنها راه مطمئن برای رسیدن به اصل موضوع، بررسی دقیقتر دورههای زمانی است که در آن دادههای نسبتا کمی داریم. او می گوید:
چیزی که این نتایج را نشان می دهد این است که ما در نمونه گیری با مشکل جدی روبرو هستیم. باید لایه های رسوبی را وارد کنیم که مربوط به 1.6 تا 1.6 میلیون سال پیش است. باید بفهمیم چه خبر است.
حتی اگر تازه واردها اصلاً فرضیه گوشت را رد نکنند، ممکن است داستان تکامل انسان در این دوره چیزها بیش از این باشد. استفان مریت، انسان شناس دانشگاه آلاباما که در حال مطالعه بر روی تکامل گوشتخواران است، می گوید ناشناخته های زیادی در مورد نحوه عملکرد رفتار انسان وجود دارد. آیا آنها طعمه را شکار می کنند یا خود را شکار می کنند؟ چگونه انسان ها ذبح حیوانات را به یاد می آورند؟ آیا وقتی بز پرورش می دهند، گوشت را به قسمت های دیگر بدن تقسیم می کنند (مانند فنجان های دیگر) یا بیشتر غذا را برای خود نگه می دارند؟
اگرچه یافتن شواهدی برای این سرعت ها دشوار است، اما ممکن است نقش مهمی در تکامل داشته باشند. نظریه دیگری که ظاهر اجزای انسان را توضیح می دهد، فرضیه «مادر طبیعت» است: «از آنجا که تغییرات آب و هوایی به اجداد ما رسیده است، خوردن گیاهانی مانند میوه ها برخی از مهمترین مواد مغذی را از دست داده است.» در زیر خاک گیاهان وجود داشتند. که بیرون کشیده شدند سپس می توانند این غذا را بین نوزادان توزیع کنند و به آنها کمک کنند تا نوزادان را در اسرع وقت از شیر خارج کرده و مادران خود را رها کنند تا فرزند بعدی آنها دوباره متولد شود.
این ممکن است توضیح دهد که چرا انسان تکامل یافته و دارای طول عمر نسبتا طولانی است. اما مانند هر نظریه دیگری درباره تکامل، این فقط یک موضوع زمان است تا چند تصویر از بین بروند.
تکامل انسان ممکن است به عوامل بسیار بیشتر از استقامت انسان برای عصر منجر شده باشد، اما در حال حاضر تمرکز بیشتری بر روی جامعه نسبت به رژیم غذایی اجداد وجود دارد.
حامیان پرونده او تلاش کرده اند تا رونوشت واقعی این بیانیه را به صورت آنلاین در دسترس قرار دهند. آنها استدلال می کنند که خوردن یک رژیم غذایی بدوی برای انسان برای سلامتی ما است. (برخی نیز از گوشت پخته اجتناب می کنند، حتی اگر شواهد نشان دهد که استفاده از غذا برای پخت و پز صدها هزار سال پیش باز می گردد). جردن پترسون (روانشناس و نویسنده کانادایی) و این دختر رژیم غذایی را انتخاب کردند که فقط شامل گوشت گاو، نمک و آب بود که متخصصان تغذیه در مورد آن هشدار می دهند.
رژیم غذایی کاتوژنیک چربی ها و کربوهیدرات ها نیز اغلب به عنوان بازگشت به رژیم غذایی اجداد ما نامیده می شود، اما مطالعات نشان داده اند که وعده های غذایی انسان باستان ممکن است کمتر از مکمل های غذایی باشد.
داستان پیدایش انسان که ریشه عمیقی در گوشتخواری دارد برای برخی از مردم به این نکته اشاره دارد که انسان وجود خود را مدیون خون و گوشت خود است.
در واقع، شواهد بسیار کمتر از گذشته پیچیده است. گوشتخواری ممکن است در آستانه تکامل بیشتر باشد، با قدرت مغز بزرگتر که ما را رها می کند و روند ایجاد زبان و جامعه را پیچیده می کند. مرگ می گوید:
گوشت ممکن است ما را انسان کرده باشد، نه تنها به این دلیل که آن را خوردیم، بلکه به دلیل کارهای اجتماعی که در ارتباط با آن انجام می دهیم. به جای اینکه بدانیم آیا گوشت ما را انسان کرد، نمی دانم گوشت چگونه ما را انسان کرد.
[ad_2]