El Museo del Barrio با توجه به تمرکز بر ریشههای نوئری یا نماینده دیاسپورا در آمریکای لاتین به طور گستردهتر، مبارزات داخلی خود را داشت. اما Rafael Montañez Ortiz: A Retrospective Contextual Review ثابت می کند که در بهترین حالت او می تواند هر دو را انجام دهد. این نمایشگاه بلندپروازانه بنیانگذار موزه را برجسته می کند، که در سن 88 سالگی به کارهای رادیکال و قانع کننده ادامه می دهد. با این نمایش، میراث مونتانز اورتیز باید هم در هنر او و هم در موزه ای که او راه اندازی کرده است تثبیت شود.
همانطور که در گالری قدم می زدم، به اعتراضات اخیر فکر می کردم: محیط بانان لندن که به آثار هنری به دلیل ادامه استخراج سوخت فسیلی پایبند هستند، یا کمپین 10 هفته ای سال گذشته، “Strike MoMA” که ادعا می کرد فعالیت های اعضای هیئت مدیره آنجا را به جنگ و جنگ مرتبط می کند. تخریب محیط زیست سیستم زندان، خشونت والدین و غیره.
نمایشگاه موزه تا حدی پاسخی به موقع به این تحولات جاری در دنیای موزه هنر است. اما این همچنین یادآوری است که همه اینها کاملاً جدید نیستند. در شیشه جلوی من عکسی بود که یان ون ری در 2 می 1970 گرفته بود.مستندسازی اعتراضی در بیرون موزه هنرهای مدرن. روی پلاکاردهایی که از میان جمعیت بیرون میآمدند، «هنر سیاهپوستان و پورتوریکویی باید اینجا باشد» و «موزه نژادی» خوانده میشد.
یک کلیپ خبری دیگر، در 6 مه 1970، از نیویورک پست، تصویری از مادری مبهوت را نشان می دهد که تخت را از گروه درهم پیچیده ای از دانشجویان دانشگاه نیویورک دور می کند، که برخی از آنها به نظر خون آلود هستند. عنوان “در دانشگاه: مطلقاً بدون سازش” نشان می دهد که این صحنه نمایشی از تئاتر چریکی قتل عام ایالت کنت است، چند روز قبل از آن که چهار دانشجوی غیرمسلح معترض به جنگ ویتنام توسط گارد ملی اوهایو هدف گلوله قرار گرفتند و کشته شدند.
مونتانز اورتیز این اقدام را برانگیخت و به همراه جوآن مکینتاش و ریچارد شچنر از گروه پرفورمنس (معرفی گروه ووستر) دانش آموزانی را به خدمت گرفتند. در کنار بریدههای خبری، دستورالعملهای مکتوب مونتانز اورتیز از The Blood and Flesh War Theatre Survival Guide (1968) قرار داشت، که جزئیات چگونگی دریافت خون حیوانات از قصابیها را شرح میداد.
همانطور که زیرنویس نشان میدهد، این یک «بازنگری متنی» است که مونتانز اورتیز، مجسمهساز، هنرمند اجرا، هنرمند فیلم، و هنرمند ویدئو را در تاریخ در میان همتایان خود قرار میدهد – خواه نامهای کمتر شناخته شده یا پررنگی مانند گوردون ماتا کلارک، آنا مندتا، فیث رینگولد و هرمان نیچ – و در نقش خود به عنوان بنیانگذار موزه دل باریو. نمایشگاه گسترده موزه درباره این هنرمند ناشناخته که بیش از 50 سال در دانشگاه راتگرز هنر تدریس کرده است، به چهار بخش تقسیم شده است: “تخریب”، “استعمارزدایی و تاکتیک های چریکی” (که شامل عکس، برش و کتاب راهنما) است. «زیباییشناسی قومی» و «فیزیو-روانی-کیمیا».
صحنه ای از ویرانی بر دوره اولیه این هنرمند متولد بروکلین حاکم است. او برای فیلم کوتاه تجربی “گلف” از سال 1957 تا 1958، یک فیلم منبع با موضوع عنوان را سوراخ کرد، صدا را خراب کرد و کادر را با دایره های سفید پر کرد، گویی فیلم مورد حمله توپ های گلف قرار گرفته است.
در سال 1958 “کاوبوی ها و “هندی ها”، مونتانز اورتیز، که به عنوان تبار پورتوریکویی، مکزیکی و بومی آمریکایی شناخته می شود، از تاکتیک های دادا مشابهی برای انجام اقدامات شخصی و سیاسی منسجم تر استفاده کرد.
او با استفاده از یک تاماهاوک بهطور تصادفی یک فیلم وسترن را برش داد و سپس قسمتها را قبل از اینکه فیلم را دوباره کنار هم بگذارد، در کیسه دارویی مخلوط کرد و یک ریمیکس شمنی ایجاد کرد، با قطعاتی که وارونه و رو به عقب نشان داده میشوند، و ترکیب آشفتهای از احساسات و خشونت را نشان میدهد. که این ژانر را تشکیل می دهند.
ویرانی در اتاقی مملو از آنچه که هنرمند «یافتههای باستانشناسی» خود میخواند ادامه دارد: تشکها، مبلها و صندلیهای سوخته یا تخریبشده که به مجسمههای دیواری تبدیل شدهاند. این مجسمهها که مربوط به سالهای 1961 تا 1965 هستند، تقریباً همزمان با ساخت مجسمههای رنگی ویران شده توسط جان چمبرلین (و سالها قبل از اینکه چمبرلین شروع به حک کردن مبلهای کاربردی از بلوکهای فوم با چاقو کند) ساخته شد. روی دیوار، در سایههای قهوهای و خاکستری، آنها در حال پیشبینی ترکیبات مجسمهسازی اشیایی بودند که توسط Fire Ward پیدا شد.
ساختارشکنی ساخت مونتانز اورتیز اغلب بر عملکرد روی یک شی تکمیل شده (یا تخریب شده) تأکید دارد. بهترین اجرای مستند در این نمایشگاه ضبط ویدیویی “کنسرت ویران کننده پیانو: هامپتی دامپی شاهد سقوط بزرگ بود” است که در موزه هنر آمریکایی ویتنی در سال 1996 به صورت زنده ضبط شد. با همراهی همسرش مونیک اورتیز-آرندت. ، در لباس دهقانی آواز خواندن در یک بخش عملگرا Humpty Dumpty از یک نردبان. مونتانز اورتیز در حالی که تبر را به سمت پیانو می برد، همراهی اصلی موسیقی را فراهم می کند، در یک لحظه تیغه خود را از میان سیم های بیرونی داخلی می تراشد و در ادامه ریتمیک اسکلت پیانو را برش می دهد و اجرای شگفت انگیزی دراماتیک و موسیقیایی ایجاد می کند. به نظر می رسد مونتانز اورتیز با کالبد شکافی پیانو در فضای یک موزه هنر آمریکایی، از آرمان های مدون فرهنگ عالی غرب دور می شود.
همه چیز خراب نیست. متصدیان، رودریگو مورا و جولیتا گونزالس، تصمیم گرفتند آثار مونتانز اورتیز را در کنار بسیاری از هنرمندان دیگر به نمایش بگذارند و با ایجاد پوششها و دیالوگهایی که اهمیت هر شی واحدی را افزایش میدهد. به عنوان مثال، دو مجسمه هرمی پر درخشان، “Maya Zemi I” و “Maya Zemi II” (هر دو 1975) را در نظر بگیرید، که بر روی یک پایه میز مانند قرار گرفته اند که با ترکیبی التقاطی اما پر انرژی از آثار هنرمندان دیگر احاطه شده است.
زیمی مجسمهای است که بر اساس سنت تاینوسها، مردم بومی پورتوریکو را در خود جای داده است. در نزدیکی آن شیشههایی از مصنوعات تاینو پیش از کلمبیا، و تمام اشکال محورهای مختلف وجود دارد. سهگانه شگفتانگیز «تحول پرنده» (۱۹۷۲) از پرترههای هنرمند کوباییتبار آنا مندتا نیز همینطور است. او بدن یک مانکن را با پرهای سفید پوشانده بود که در نور متزلزل غرق شده بود. در سرتاسر اتاق یک نمایش اسلاید به نام «چیزهای ناپایدار» (1968-1969) توسط هنرمند آلمانی لوتار بامگارتن، متشکل از 80 عکس از موزه پیت ریورز در آکسفورد، انگلستان برگزار میشود. اسلایدها با متون هنرمندانشان چاپ شده بود که نقش استعماری مردم شناسان و باستان شناسان را مورد انتقاد قرار می دادند. قابل ذکر است که این موزه دیگر بقایای انسان مانند مجموعه معروف Shrunk Shuar (tsantsa) را نمایش نمی دهد.
اثر قابل توجه نمایشگاه، «یادبود تخریب هولوکاست سادیستی میلیونها اجداد قدیمی ما آراواک-تاینو-لاتین…» (۲۰-۲۰۱۹)، نیز از جدیدترین آثار این هنرمند است. مانند صندوق توسعه یافته جوزف کورنل، این مجموعه، یافتههای فروشگاههای دستفروشی را به یک اثر هنری جدی تبدیل میکند: محراب قرون وسطایی مسیحی را فرا میخواند. در صحنه مرکزی، جایی که می توان تصویر مسیح را بر روی صلیب پیدا کرد، در عوض گروهی از جمجمه ها، دست های اسکلتی و شمشیرهایی وجود دارد که همگی غرق در خون هستند. (نگاه دقیق تر نشان می دهد که این وسایل اسباب بازی یا شاید تزئینات هالووین هستند.) پاهای پلنگ پر شده در بالای قاب مرکزی، و بال های محراب در دو طرف با نسخه هایی از کتاب های چاپ اولیه که صحنه های شکنجه برای اسپانیایی های بومی را که با آنها روبرو شده اند به تصویر می کشد. . (نسخه ای از اواخر قرن هفدهم روایت بارتولوم د لاس کاساس از اولین سفرها و اکتشافات انجام شده توسط اسپانیایی ها در آمریکا، منبع برخی از این عکس ها،زیر شیشه نزدیک.)
چند کار قدیمی وجود دارد که از کلیت آن می کاهد، به خصوص چاپ دیجیتال روی وینیل از اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000. شکار جادوگر (2007) بیشتر شبیه یک پوستر دانشجویی است که تاریخچه محاکمه جادوگران در ایالات متحده مستعمره را شرح می دهد تا یک اثر هنری. اما کار ویدیویی چشمگیر در این اتاق آخر ارزش دیدن را دارد.
وقتی موزه را ترک می کردم، به این فکر می کردم که اعتراضات اخیر و گذشته به موزه ها بیانیه ایمان به قدرت آنهاست و نقش فرهنگی آنها شایسته به چالش کشیدن است. فعالان موزه هنر مدرن یا ویتنی ممکن است خواستار «استعمارزدایی از این مکان» شوند، اما رافائل مونتانز اورتیز، علیرغم تمرکزش بر تخریب، بیش از نیم قرن به ساختن فضایی استعمارزدایی کمک کرده است. این کامل نیست، اما در گذشته نگر خود، El Museo del Barrio با موزههای دارای هنر عظیم و چالش برانگیز رقابت میکند و در عین حال فضای زیبایی و شگفتی را حفظ میکند.
Rafael Montañez Ortiz: Contextual Retrospective
در 11 سپتامبر، موزه دل باریو، 1230 خیابان پنجم، منهتن. 212-831-7272، elmuseo.org.