الی ان. ایوانز، بازیگر کارولینای رله که به اوج جهان بشردوستانه نیویورک رسید، اما به عنوان نویسنده سه کتاب که فرهنگ و تاریخ یهودیان در جنوب آمریکا، از جمله خانوادهاش را بررسی میکند، جای خود را به ثبت رساند. او در 26 ژوئیه در منهتن درگذشت. او 85 سال داشت.
مرگ در بیمارستان توسط پسر و تنها بازمانده او، جاشوا ایوانز، تایید شد که علت آن را عوارض ناشی از کووید-19 اعلام کرد.
آقای ایوانز با مدرک حقوق از دانشگاه ییل و سابقه سخنرانی در کاخ سفید، بخشی از گروهی از مهاجران تحصیل کرده جنوبی بود که در دهه 1950 و 1960 وارد صحنه ادبی منهتن شدند – بسیاری از آنها، از جمله ویلی موریس، می سی سی پی – او سردبیر مجله هارپر به دنیا آمد و با او دوست شد.
مانند آنها، آقای ایوانز، که قبل از اینکه رئیس بنیاد چارلز اچ. روسون شود، در مؤسسه موقوفه کارنگی کار می کرد، تلاش کرده است تا جهان بینی خود را با ریشه های جنوبی خود ترکیب کند. او به راحتی میتوانست دیپلماتها و اربابان پول را هدایت کند، اما او همچنین عاشق بانجو و داستانهای آرامشبخش در مورد بزرگ شدن در میان مزارع تنباکو در اطراف دورهام، کارولینای شمالی بود.
این داستانهایی بود که اغلب با صبحانههای طولانی یکشنبه همراه بود، که آقای موریس را بر آن داشت تا آقای ایوانز را به نوشتن در مورد یهودیان جنوب و بهویژه خانواده دستفروشان، بازرگانان و سیاستمدارانش در کارولینای شمالی بنویسد.
این تکلیف به کتابی با عنوان “شهرستان ها: تاریخ شخصی یهودیان جنوب” تبدیل شد. این کتاب که در سال 1971 منتشر شد، موجی از علاقه به فرهنگی را برانگیخت که بسیاری از مردم خارج از منطقه از وجود آن اطلاع نداشتند.
در واقع، همانطور که آقای ایوانز اشاره کرد، تعداد یهودیانی که به شهرهای بندری مانند ساوانا، گا. و چارلستون، کارولینای جنوبی تا اوایل قرن 19 نسبت به شهرهای شمال خط میسون-دیکسون. هزاران نفر دیگر مانند ایوانز و ناچامپسون، اجداد پدری و مادری او، اغلب به عنوان کارگران کارخانه یا دستفروش، به جنوب سرزمین آمدند.
ایوانز اولین کسی نبود که یهودیان جنوب را مطالعه کرد. دانشمندان، خاخامها و جوامع تاریخی مدتهاست که جوامع محلی متفاوت را ثبت کردهاند. اما «ولایتی ها» اولین تلاش برای بازگو کردن تاریخ پیچیده منطقه ای برای مخاطبان گسترده تر بود.
مارسی کوهن فریس، استاد مطالعات آمریکایی در دانشگاه کارولینای شمالی که در آرکانزاس بزرگ شده است، می گوید: «من یکی از افرادی هستم که وقتی Provencials را می خواندند، برای اولین بار احساس می کردند که مورد تقدیر قرار گرفته اند. آنها هرگز تجربه خود از زندگی یهودی را ندیده بودند که به این شکل منعکس شود.
عنوان آقای ایوانز فقط مزخرف بود: یهودیان جنوب از نظر برادران شهری شمالی خود فقط سرزمین بودند. در مقابل، او در خانه نوشت: «یهودیان در سرزمین موعود بیگانگان نبودند، بلکه بخشی از خون و استخوان جنوب بودند».
آقای ایوانز نویسنده ای با استعداد بود که جملاتش شبیه غزل های سرسبز دیگر جنوبی های اواسط قرن مانند جیمز ایگی و رینولدز پرایس بود. اما او آن جملات را بر فرهنگی متمرکز کرد که تا آن زمان در انحصار نویسندگان یهودی شمالی مانند برنارد مالامود و سائول بلو بود.
روی هافمن، رماننویسی که در موبایل آلاسکا زندگی میکند، در مصاحبهای گفت: «الی واقعاً راه را نشان داد، او در را به روی نسل جدیدی از نویسندگان یهودی جنوبی باز کرد.
استانی ها روایت شخصی آقای ایوانز از بزرگ شدن او به عنوان پسر یک تاجر برجسته دورهمی – که اولین شهردار یهودی شهر نیز بود – را با فصل هایی که با یهودی ستیزی، اضطراب همسان سازی و نقش یهودیان در جامعه مدنی دست و پنجه نرم می کنند، نشان می دهد. جنبش حقوق.
این کتاب تلاقی ها، پارادوکس ها، همپوشانی ها و داستان های مدفون جنوب یهودی را برجسته می کند. در وعده سبت ممکن است گوشت خوک سرو شود. والدین مسیحی نوزادان خود را به مغازه پدر آقای ایوانز می آوردند تا به زبان عبری برکت بگیرند. او به شوخی گفت که در عید پاک هیچ کس لازم نیست در را به روی الیاس باز کند، زیرا آنقدر گرم بود که همه درها از قبل باز بودند.
او در پایان گفت: «من مطمئن نیستم که هم یهودی بودن و هم جنوبی بودن به چه معناست، من آرزوی یهودیان برای وطن را به ارث بردم در حالی که با حس وطن جنوبیها بزرگ شدم».
پس از «ولایتیها» دو کتاب مورد قبول دیگر منتشر شد: زندگینامه جودا پی بنیامین، سیاستمدار یهودی بردهداری که به عنوان وزیر امور خارجه کنفدراسیون فعالیت میکرد، در سال 1987، و «روزهای تنهایی یکشنبه بودند: بازتابهای یک جنوب. یهودی” (1993). ، مجموعه مقالات.
او همچنین یکی از حامیان اصلی تلاشها برای توسعه کسبوکار خود شد. او به تأسیس مرکز مطالعات یهودی کارولینا در دانشگاه کارولینای شمالی کمک کرد. روی تابلوها صحبت کنید. او فصلها، مقدمهها و بروشورهایی را برای کتابهای بیشماری که بعد از کتابش نوشته بودند، نوشت.
شاری رابین، دانشیار مطالعات یهودیت و دین در کالج اوبرلین در اوهایو که تاریخ یهودیان در جنوب را می نویسد، گفت: «او چیزی شبیه قدیس حامی تاریخ یهودیان جنوبی بود.
چیزی که ایوانز بیش از هر چیز می خواست این بود که فرضیات آسان را در مورد مردم و منطقه خود پیچیده کند تا نشان دهد که یهودیان بخش متمایز اما مرکزی روایت جنوبی هستند.
او در استانها نوشت: «تاریخ یهودیان در جنوب به آتشسوزی، بمبگذاری و اقدامات یهودیستیزی آشکار کوکلاکس کلان نمیرسد.» “این در تجربه بزرگ شدن یک یهودی در کمربند کتاب مقدس یافت می شود، داستان درونی در تاریخ خانواده، داستان های آن و نامه های خانه منعکس می شود.”
الی ناکامسون ایوانز در 28 ژوئیه 1936 در دورهام، کارولینای شمالی به دنیا آمد، طبق سنت خانوادگی پسرش، ایوانز نسخه انگلیسی Eban، کلمه عبری برای سنگ تراش است. (به طور تصادفی، آقای ایوانز از دوستان نزدیک دیپلمات اسرائیلی ابا ایبان بود، اگرچه آنها با هم ارتباطی نداشتند.)
ایزاک، پدربزرگ پدری آقای ایوانز، در لیتوانی کنونی به دنیا آمد و بعداً در منطقه لباس نیویورک کار کرد. او آنقدر پول پس انداز کرد تا جعبه ای پر از اجناس بخرد و به عنوان یک دستفروش راهی جنوب شد. طبق داستان خانواده، او با قطار به فایت ویل، کارولینای شمالی رسید، جایی که ساختمانی را دید که در حال سوختن است. او برای مبارزه با او پایین آمد و در این بین قطار حرکت کرده بود.
او که سرگردان بود، مغازهای را به عنوان یک تاجر راهاندازی کرد، تجارتی که پسرانش مونرو و امانوئل، پدر آقای ایوانز را دنبال کردند. امانوئل ایوانز که در سراسر شهر به عنوان موت شناخته می شود، یک ستاره ورزشی در دانشگاه کارولینای شمالی بود. ایوانز، یونایتد دلار، زنجیره ای از فروشگاه های تخفیف را تاسیس کرد. او از سال 1951 تا 1963 شهردار دورهام بود. (مونرو ایوانز در دهه 1960 شهردار فایتویل بود).
جنی ناکمسون، مادربزرگ مادری ایوانز، اولین بخش را در جنوب سازمان زنان یهودی هداسا تاسیس کرد. مادرش، سارا (ناچامسون) ایوانز، این تعهد را به عنوان یک سازمان دهنده منطقه ای و ملی گسترش داد. او آن را «گویش هداسه جنوبی» نامید.
آقای ایوانز در دانشگاه کارولینای شمالی، جایی که او اولین رئیس دانشجوی یهودی بود و تابستان را در یک کیبوتز در اسرائیل گذراند، عالی بود. او در سال 1958 در رشته ادبیات انگلیسی فارغ التحصیل شد. پس از دو سال خدمت در نیروی دریایی، به دانشکده حقوق ییل رفت و در سال 1963 از آن فارغ التحصیل شد.
او یک سال به عنوان سخنرانی نویس در کاخ سفید و یک سال دیگر به عنوان دستیار تری سنفورد، فرماندار لیبرال کارولینای شمالی، کار کرد و سپس به نیویورک رفت تا به بنیاد کارنگی بپیوندد.
در آنجا او تلاشهایی را برای ارتقای حقوق رای در جنوب و همچنین کمکهای مالی به تلویزیون عمومی رهبری کرد – او از اولین حامیان “خیابان کنجد” بود.
در سال 1977 او رئیس بنیاد Revson شد و در آنجا به فعالیت خود در تلویزیون ادامه داد: او بودجه قابل توجهی را برای برنامه هایی مانند “میراث: تمدن و یهودیان” و “پیدایش: گفتگوی زنده” فراهم کرد و از توافق نامه اسلو در سال 1993 الهام گرفت. برای حمایت از “Rechov Sumsum”، نسخه اسرائیلی “خیابان کنجد”.
او در منهتن با یهودی جنوبی دیگری به نام جودیت لندن آشنا شد که در یک خانواده ارتدوکس در مونتگومری آلا بزرگ شد و در سال 1981 ازدواج کردند. او در سال 2008 درگذشت.
اگرچه آقای ایوانز پس از دهه 1960 هرگز در جنوب زندگی نمی کرد، او مکرراً از آن بازدید می کرد و همچنان ارتباط عمیقی با منطقه زادگاهش احساس می کرد. وقتی پسرش در بیمارستانی در منهتن به دنیا آمد، آقای ایوانز شیشه ای از خاک کارولینای خود را برداشت.
او در کتاب «تنها روزها یکشنبه ها بودند» نوشته است: «جودیت را با یک دست و با دست دیگر سرزمین جنوب را گرفته بودم». من میخواستم ریشههای او شناخته شود و فکر میکردم که باید زودتر افسانههای خانوادگی بسازد.»
چند سال بعد، هنگامی که مادرش درگذشت، او درخت گیلاسی را در بیرون بیمارستان تحت حمایت هداسا در اورشلیم کاشت. زیر آن همان بطری خاک کارولینا رفت.