سفره های رنگین با برنج زعفرانی، چلو و کیتا، عطری که حس می کرد و شاید یکی دو نوع غذای گوشتی، به این معنا نیست که همیشه در اتاق هایی با قالیچه های دستبافت رواج داشت، بلکه رنگ و ظاهر آن بیشتر بود. . اما در امان از مهمانی های پر سر و صدا که در وسط حیاط دیگ های برنج در حال جوشیدن درست می کنند، این رسم تقریباً همه ایرانیان به ویژه در شهرستان ها بود. از زمان ورود برنج به ایران، سال به سال به خانه های بیشتری راه پیدا می کند، مگر در روزهای قحطی یا حتی در آستانه که به سرعت برداشته می شد و دیگر اقلام وقت برای خودنمایی پیدا می کرد تا سفره ها کمتر شود. خجالت زده
سفر مارکوپولو از هند به ایران
به گزارش اقتصاد جهانی، بر اساس برخی اسناد به دست آمده، برنج در ایران و در زمان سلطنت سلسله هخامنشیان در بخشهای وسیعی از قلمرو تحت سیطره آنها در آسیای مرکزی کشت میشده است. برنج از هند به ایران آمده و نام برنج از شالیزار هندی گرفته شده است. در لغت نامه دهخدا آمده است که واژه برنج از زبان مردم بومی آرس گرفته شده است. کلمه (بیلو) نیز در فارسی از گویش گیلکی به نام بلا به معنای برنج پخته اقتباس شده است و از دوره صفویه رایج بوده است.
مسعود برهادی محقق زبان و فرهنگ گیلکی در کتاب فرهنگ غذایی مردم گیلان می نویسد: می گویند در زمان انوشیروان برزوی طبیب با خود از هندوستان به ایران برنج آورده است. از اواخر عهد ساسانی در گیلان رواج داشت و محل سکونت مردم آنجا بود. مردم گیلان سه وعده برنج میخوردند و تا چهار پنج دهه پیش در برخی از شهرهای کوچک و روستاهای گیلان، نان خوری بود. نشانه فقر اگر در منطقه گیلان نان می پختند از آرد برنج می ساختند اصطلاح نان آور در این منطقه تحقیرآمیز محسوب می شود و به عنوان نفرین استفاده می شود و جدای از وجود برنج در مراسم و آیین ها برنج در گذشته واحد پرداخت بود و غالباً به جای پول به عنوان معیار استفاده می شد.نصیر الفکوهی، انسان شناس، در «کاوشی در تاریخ فرهنگی تغذیه در ایران» نوشت: برنج نقش بسیار کمی در نان غلات داشت. ، و تنها در دوران ناصری در بین طبقات بالای تهران رایج شد. در حالی که نان بلوط از کیفیت بسیار پایینی برخوردار است که خاصیت ندارد، اما در کل منطقه غرب ایران از آذربایجان غربی تا شیراز یک ماده غذایی ثابت است. تا زمان قاجارها نان گندم فقط در اختیار ثروتمندان بود و اگر توده مردم به نان دسترسی داشتند یا مخلوطی از گندم و غلات دیگر بود یا هر چیزی غیر از آرد گندم. چارلز مکنزی، کنسول بریتانیا در رشت در سال 1885 در مورد یادداشت های خود می نویسد: «مردم رشت ذاتاً برنج خوار هستند و شاید تعجب آور باشد که اکثر روستاییان هرگز نان گندم یا نان جو را نچشیده اند و نمی دانند آن چیست. “
نانی که طبیعت برای ایرانیان می پزد
نان و استحکام همه زمین ها بر اساس شرایط محیطی و زیستی تعیین می شود و نهرها نشانه قدرت تولیدی اقلامی است که در آن محدوده تولید می شود. مانند حجم تولید گندم و برنج یا دسترسی به منابع موجودات دریایی. اما ایران یکی از مناطقی است که از زمین و آسمان بر آن باران می بارد و باید سنگینی طبیعت و خشم و عشق و سیاست آن را تحمل کند. خشکسالی بلای جان ایران است، زمین های زراعی در حال خشک شدن است، یکی یکی، غذاها مات می شوند یا از سفره ها و سبدهای خانواده ها حذف می شوند. عمده قحطیهای ایران مربوط به سالهای 1870 تا 1871 در زمان ناصرالدین شاه و از 1917 تا 1919 و در طول جنگ جهانی اول است. در قحطی اول یک پنجم جمعیت ایران مردند و در قحطی دوم چند میلیون نفر.
در زمان قاجار، سطح فن آوری کشاورزی در ایران ابتدایی بود و اگر این تکنولوژی کمی بالاتر می رفت، سفره ها پربارتر و کشتارهای ناشی از گرسنگی کمتر می شد. مشکل فناوری در کشاورزی ریشه عمیقی دارد و هنوز هم در ایران به روش سنتی انجام می شود، هرچند تمرکز زیادی روی آن وجود دارد.
در قحطی دوم که ایران حیاط خلوت متفقین شد، آذوقه ارتش روس و انگلیس مهمتر از غذای مردم بود. گزارش شده که احمدشاه حاضر بود گندم ذخیره شده را به قیمت بازار به مردم بفروشد و نه با حمایت دولت. برخی منابع می گویند که در آن زمان صف های طولانی در نانوایی وجود داشت و مردم نان بی کیفیت حاوی همه چیز به جز گندم می گرفتند. غذای اصلی مردم تهران در آن زمان نان و پنیر بی کیفیت بود.
با توجه به قدمت حضور برنج در ایران، می توان گفت که ریشه در این سرزمین دارد، هرچند رنگ پریده یا پررنگ شده است. بیشتر برنج ایرانی در استان های گیلان، مازندران و گلستان در شمال کشور و خوزستان، فارس و اصفهان در مرکز و جنوب کشور تولید می شود، بنابراین سفره های این شهرها و شهرهای اطراف آن نیز رنگارنگ است. . اگر چه طبقات پایین ممکن است کمتر از آنچه ممکن است سود ببرند. با این حال، با تغییر سبک و رژیم غذایی ایرانیان اصلی، برنج از مراسم ختم، عروسی و جشنها به روزهای عادی خانوادههای ایرانی رسید، اما تا زمانی که قیمت آن شروع شد و برنج بار دیگر در جمع بود. اعیان و اشراف.
قیمت برنج ایرانی در بازار همیشه بالاتر از انواع وارداتی بوده است، اما در طول یک سال گذشته به جای رشد، جهش قیمتی داشته است زیرا می توان برنج مرغوب را با قیمت 180 تا 180 در بازار یافت. 250 هزار تومان. البته انواع ارزان تری هم وجود دارد که طعم این برنج را تکرار نمی کند و بویی هم ندارد، اما به عنوان برنج ایرانی از 90 هزار تومان در بازار یافت می شود. این در حالی است که قیمت تمام شده تولید برنج افزایش پیدا نکرد، اما با توجه به افزایش سایر هزینه ها، تجار و تجار قیمت برنج ایرانی را بر اساس نرخ تورم محاسبه می کنند. به همین دلیل مصرف و خرید برنج ایرانی برای اقشار مختلف به تدریج در حال کاهش است. همانطور که حسن تقی زاده، رئیس اتحادیه برنج فروشان بابل در خردادماه امسال اعلام کرد: اقشار متوسط و پایین با برنج ایرانی خداحافظی کرده اند، زیرا توان خرید برنج ایرانی را ندارند.
در سپتامبر سال گذشته، سیداسیر المرهمدی، دبیر انجمن واردکنندگان برنج، از کاهش 50 درصدی مصرف برنج در کشور خبر داد. تغییر قیمت که منجر به جایگزینی ماکارونی به جای برنج شد. البته با افزایش هزینه های تولید ماکارونی نگرانی فعالان اقتصادی نسبت به کاهش سرانه مصرف ماکارونی در کشور به وجود آمده است چرا که نان به نیروی غالب دهک های پایین جامعه تبدیل شده است. این بار خشم قیمت به دشمنان خارجی و خشم طبیعت اضافه شده یا سهمیه برنج کاهش یافته یا حذف شده و جای خود را به دانه و گندم داده است، البته این امر غیرعادی نیست. به گفته پیر بوردیو – جامعه شناس و مردم شناس فرانسوی – بازندگان طبقات پایین جامعه هستند. او می گوید: «مسئله فقط سطح درآمد به دلیل ضرورت اقتصادی نیست، زیرا حتی اگر طبقات پایین به سطوح درآمدی بالا صعود کنند، باز هم در طیف انتخاب محدود هستند.» افزایش درآمد و ارتقای کارگران باعث می شود. منو، جایی که غذا می خورند، و عادات غذایی را تغییر ندهید، زیرا سبک زندگی قبلاً باعث انتخاب های خاصی شده است، مانند ضربه داغ روی پیشانی.