زندگی یک زن سیاهپوست مجبور به قاچاق

زن جوانی که توسط شوهرش مجبور به قاچاق مواد مخدر می شود، در زندان زندانی می شود و می خواهد فرزندش را از زندان بیرون بیاورد تا بتواند به زندگی عادی خود بازگردد.

به گزارش شرق، این زن 26 ساله به نام پریسا قبل از اینکه مجبور به قاچاق شود توسط همسرش در دام اعتیاد افتاد و پس از آن زندگی تلخ و سیاهی را سپری کرد. می گوید: در خیابان با مصطفی آشنا شدم و با او ازدواج کردم. بعد فهمیدم که او معتاد و فروشنده مواد مخدر است و همسر اولش هم از او طلاق گرفته است. من چاره ای نداشتم، باید در این زندگی زنده می ماندم. چون پدرم فوت کرد و برادری داشتم که اموال پدرم را گرفت و به ترکیه رفت. من با شوهر قلابی ماندم.

و این زن ادامه می دهد: همسرم مرا مجبور کرد که با خود مواد مصرف کنم و در خرید و فروش مواد به او کمک کنم. از زمانی که متوجه شدم باردار هستم، دارو مصرف نکردم. چون می خواستم بچه ام سالم باشد و به مصطفی چیزی نگفتم. چون می دانستم او نمی گذارد بچه ام را نگه دارم. یک روز داشتم با دوستم درباره بارداریم صحبت می کردم که مصطفی فهمید. او مرا کتک می‌زد تا بچه‌ام نابود شود، اما من به او التماس می‌کردم که این کار را نکند. گفت من بچه نمی خواهم و باید این بچه را سقط کنی. به او گفتم که این کار را در اسرع وقت انجام خواهم داد. خلاصه بعد از مدتی او را راضی کردم که بچه ام را نگه دارد. مواد مخدر زنان را می سوزاند، اما بیش از هر چیز دیگری شور و شوق انسان را از بین می برد. شوهرم کار را به جایی رساند که از من خواست با هم در مقابل دوستانش مواد مصرف کنیم. من از خودم خسته شده ام. بارها تصمیم به خودکشی گرفتم اما می ترسیدم. تنها خوشحالی من این بود که فرزندم وقتی به دنیا آمد از این زندگی فرار کرد. شوهرم روز و شب مرا تنها می گذاشت و وقتی او نبود احساس راحتی می کردم. یک شب شوهرم به خانه آمد و خیلی خوشحال بود. من هرگز او را اینگونه ندیده بودم. او برای من مقدار زیادی غذا، لباس، طلا و … خرید. شگفت زده شدم. پرسیدم چی شده گفت ما شرافتمندانه زندگی خواهیم کرد، فقط باید به من کمک کنی. پرسیدم چه کمکی؟ گفت: فهمیدی، عجله نکن. فهمیدم خواب بدی برای من می بیند.

پریسا ادامه می دهد: مصطفی گفت: پرواز داریم، خودت را آماده کن. سپس برایم لباس خرید و از من خواست که آنها را بپوشم. لباس ها به گونه ای طراحی شده اند که با مواد داخل آن تناسب داشته باشند. مصطفی به من گفت چون باردار هستی کسی به تو مشکوک نیست اما من با قاچاق موافقت نکردم. او مرا تا سر حد مرگ کتک زد. او به شکم من فشار می آورد تا اینکه بچه ام مرد. این زمانی بود که من تسلیم شدم. لباس هایی را که تهیه کرده بودند پوشیدم و سوار ماشین شدم اما در راه پلیس به ما مشکوک شد و دستگیر شدیم. هرچند خوشحالم که از این زندگی نکبت بار خلاص شدم، اما دوست ندارم فرزندم در زندان به دنیا بیاید. من نمی خواهم فرزندم مثل من زندگی بدی داشته باشد.

سامیه التازانی مشاور و مددکار اجتماعی پلیس استان گیلان درباره این زن و متهم با سابقه مشابه می گوید: زنان جزو اولین قربانیان آسیب ها و انحرافات اجتماعی هستند که اگر نگوییم اعتیاد در این میان است. اول، اصلی، اما یکی از مهم ترین. زندگی سخت، تنها و بی خانمان پریسا باعث شد که عاشق یک معتاد خیابانی شود و او نه تنها گرهی از مشکلاتش باز کرد، بلکه گره های بیشتری را ایجاد کرد; او می خواست با خودکشی به زندگی خود پایان دهد. شوهر معتاد یکی از مهم ترین عوامل اعتیاد زنان به حساب می آید. برای داشتن همراه در هنگام مصرف مواد و کاهش سرزنش و انتقاد از شوهران و در مواقع فقر و کمبود امکانات مادی، همسران خود را معتاد به مواد مخدر و خودفروشی می کنند.

این کارشناس ادامه می دهد: دست اندرکاران فرهنگی، اقتصادی، قضایی و انتظامی باید تلاش همه جانبه را به صورت منسجم و هماهنگ آغاز کنند و راه های گسترش اعتیاد در سطح جامعه را مختل کنند. از این رو باید به موضوع تربیت افراد در حوزه فرهنگ در کنار تحصیل و جهت گیری افراد به سمت شغلی خاص توجه کرد. در حوزه اقتصادی باید فرصت های شغلی ایجاد کرد، سطح درآمد اقشار پایین جامعه را افزایش داد و تورم را کنترل کرد. زنان بی خانمانی مانند پاریس باید مورد حمایت قرار گیرند تا فقر و تنهایی دیگر پریساها را به باتلاق اعتیاد و فساد نکشاند.

Alina Bentley

کاوشگر. کارشناس سفر. متخصص قهوه. طرفدار تلویزیون عمومی متخصص پرشور بیکن. برگزار کننده آماتور محقق فرهنگ پاپ.

تماس با ما