به دلیل فروپاشی اقتصاد پس از تسلط طالبان بر افغانستان و قطع کمک های مالی بین المللی، تعداد کودکان کار در افغانستان افزایش یافت.
به گزارش فرارو، Save the Children تخمین می زند که نیمی از خانواده های افغان به دلیل از دست دادن معیشت، کودکان را مجبور به کار کرده اند.
این در هیچ کجا به اندازه کارخانه های آجرپزی در شاهراه شمال کابل مشهود نیست. شرایط در کوره ها حتی برای بزرگسالان سخت است. اما تقریباً در همه آنها کودکان چهار یا پنج ساله هستند که از صبح زود تا تاریکی هوا در گرمای تابستان در کنار خانواده خود کار می کنند.
بچه ها تمام مراحل ساخت آجر را انجام می دهند. او قوطی های آب و آجرهای چوبی پر از گل را حمل می کند تا در معرض آفتاب قرار گیرد تا خشک شود. گاری های پر از آجرهای خشک شده را بار می کنند و برای پخت به تنور می برند و سپس آجرها را به مکان دیگری منتقل می کنند.
کودکان با عزم و اراده کار می کنند که ناشی از دانستن چیزی غیر از نیازهای خانواده است. وقتی در مورد اسباب بازی یا اسباب بازی سوال می شود، لبخند می زنند و شانه بالا می اندازند. فقط تعداد کمی به مدرسه رفتند.
نبیلا، دختری 12 ساله، از پنج یا شش سالگی در کارخانه های آجرپزی کار می کند. خانواده او مانند بسیاری دیگر از کارگران ساختمانی، بخشی از سال را در کوره ای در نزدیکی کابل و بخشی از سال را در کوره ای خارج از جلال آباد، نزدیک مرز پاکستان، کار می کنند.
چند سال پیش مجبور شد برای مدتی در جلال آباد به مکتب برود. او می خواست به مدرسه برگردد، اما نتوانست، با لبخندی آرام گفت که خانواده اش برای زنده ماندن به کار او نیاز دارند. دختر افغان گفت: ما به هیچ چیز جز کار فکر نمی کنیم.
محبت، پسر نه ساله ای، در حالی که بار زغال را حمل می کرد، با حالتی دردناک لحظه ای مکث کرد. گفت: کمرم درد می کند.
از او پرسیدند چه آرزویی دارد، او ابتدا گفت: آرزو چیست؟ بعد که توضیح داده شد، لحظه ای مکث کرد و فکر کرد. او گفت ای کاش می توانستم به مدرسه بروم و غذای خوب بخورم و ای کاش می توانستم تا زمانی که خانه نداشتیم، خوب کار کنم.
چشم انداز اطراف کارخانه ها تاریک و بایر است و دود سیاهی از دودکش کوره ها بیرون می آید. خانوادهها در خانههای گلی مخروبه در کنار کورهها زندگی میکنند که هر کدام گوشهای دارند که در آن خشتها را خودشان میسازند. برای اکثر مردم، وعده غذایی روزانه نان خیس شده در چای است.
رحیم سه فرزند دارد که با او در کوره های آجرپزی کار می کنند که سن آنها بین 5 تا 12 سال است. بچه ها به مدرسه رفتند. رحیم می گوید که مدت ها در مقابل کار آنها مقاومت می کند. اما حتی قبل از به قدرت رسیدن طالبان، با طولانی شدن جنگ و وخامت اوضاع اقتصادی، او گفت که چاره ای ندارد.
گفت: راهی نیست. وقتی ما نان نداریم چطور درس بخوانند؟ زنده ماندن مهمتر است.
کارگران برای هر 1000 آجر 4 دلار دستمزد می گیرند. کارگران گفتند که بزرگسالی که به تنهایی کار می کند نمی تواند کار زیادی در روز انجام دهد، اما اگر به کودکان کمک کنند، می توانند روزانه 1500 آجر بسازند.
بر اساس گزارش Save the Children، درصد خانواده هایی که می گویند فرزندانشان بیرون از خانه کار می کنند از دسامبر تا ژوئن از 18 درصد به 22 درصد افزایش یافته است. این نشان می دهد که بیش از یک میلیون کودک در سراسر افغانستان کار می کنند.
یک روز اخیر در یکی از اجاق ها باران کمی شروع به باریدن کرد و بچه ها در ابتدا خوشحال بودند و فکر می کردند که طراوت خواهد بود. سپس باد بلند شد. یک انفجار گرد و غبار به آنها برخورد کرد و صورتشان را پوشاند. هوا از گرد و غبار زرد شد. برخی از بچه ها نتوانستند چشمان خود را باز کنند، اما به کار خود ادامه دادند. بعد باران شدیدی بارید و بچه ها خیس شدند. یکی از پسرها که غرق در آب و گل شده بود، مثل بقیه گفت که نمی توانم کارم را تمام نکرده باشم.
گفت: عادت کرده ایم. سپس به پسر دیگری گفت: عجله کن بیا تمامش کنیم.