نظر | از کجا میدونی کی هستی

بدترین توصیه ای که می توانید به افرادی بدهید که سعی می کنند خود را پیدا کنند این است که به درون خود نگاه کنند. این فرض را بر این می‌گذارد که یک فرد مانند پیاز است، با لایه‌هایی از خود اجتماعی که باید پوست کنده شود تا به هسته درونی، یعنی خود واقعی نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شود. ایده این است که اگر با خودتان در اتاقی بنشینید و روی خود تمرکز کنید، با “شخصیت واقعی” خود ارتباط برقرار خواهید کرد یا به “شخصیت واقعی” خود دست خواهید یافت.

افرادی که این کار را انجام می‌دهند، گاهی متوجه می‌شوند که «تو واقعی» وجود ندارد، یا اینکه مجموعه‌ای از داستان‌ها را می‌سازند و خودشان را در مورد اینکه فکر می‌کنند چه کسی هستند، مطرح می‌کنند.

این به این دلیل است که فرد یک سیستم بسته نیست که بتوان آن را جدا از دیگران مطالعه کرد. خود فقط در رابطه با چیز دیگری وجود دارد، در حالی که چیزی را درک می کند و با جهان تعامل دارد.

تصور یک فرد به عنوان یک هنرمند مفیدتر است. هنرمندان اغلب با تقلید از برخی از پیشینیان خود که کار آنها را تحسین می کردند، سفر خود را به سمت خود شدن آغاز می کنند. در اوایل، بیتلز از بادی هالی و هنرمندان دیگر کپی برداری کرد. نویسندگان بی شماری شروع به کپی برداری از جورج اورول یا تونی موریسون کرده اند.

ما مقلد هستیم. ما با تقلید از کارهایی که افراد عالی قبل از ما انجام داده اند یاد می گیریم.

سپس هنرمندان منشعب می شوند و شروع به یافتن افراد بیشتری می کنند که تحت تأثیر آنها هستند. همانطور که ایان لزلی و آستین کلیون در تعدادی از نشریات آنلاین مرتبط اشاره کرده اند، تصورات ما از اثر کاملاً توسعه نیافته است. منتقدان به طور سنتی می گویند که جان کیتس بر اسکار وایلد یا ونسان ون گوگ بر ژان میشل باسکیا تأثیر گذاشته است. مفهوم این امر این است که هنرمند قبلی یک شیوه تفکر یا دید را به هنرمند بعدی تحمیل کرده است.

اما در واقع این هنرمند متأخر است که به گذشته باز می گردد و از آنچه از هنرمندان پیشین مفید می یابد استفاده می کند. این هنرمند پست است که رهبری را بر عهده می گیرد، چیزی را به دست می گیرد و چیزی را برای استفاده در بیان خود ترکیب می کند.

کتاب آن طور که غیرنظامیان آن را می خوانند نمی خواند. غیرنظامیان برای لذت می خوانند. کتاب برای دزدی خوانده می شود – برای یافتن روش، حقیقت یا ابزاری که بتوانند در کار خود از آن استفاده کنند. همانطور که راوی در رمان والاس استگنر به نام «عبور به سوی ایمنی» گفت، دوست استاد انگلیسی او «به عنوان یک زائر به سنت آمد و من یک جیب بر هستم».

با افزایش سن، تعداد افرادی را که برای خلق خود از آنها قرض می گیریم دو برابر می کنیم. یان لزلی می‌نویسد: «هنرمندان عمدتاً با تلاش برای خودشان بودن تعریف می‌شوند، برای جذب تأثیرات بدون تسلیم شدن در برابر آنها؛ باز بودن برای دیگران و سرسختانه فردگرا».

همه ما به نوعی اینطوریم. همه ما تکه‌ها و تکه‌هایی از فکر و مد را در جهان به تصویر می‌کشیم که می‌توانیم آن‌ها را در شیوه زندگی خود بگنجانیم. هر چه از منابع بیشتری قرض بگیریم، احتمالاً خودمان جالب‌تر خواهیم بود.

در مقاله‌ای برای آتلانتیک با عنوان «1963: سالی که بیتلز صدای خود را پیدا کرد»، کالین فلمینگ استدلال می‌کند که بخشی از چیزی که بیتلز را متمایز می‌کند این است که آنها فقط از نوازندگانی که از آنها کپی می‌کردند، مانند الویس، چاک بری، کپی نکردند. و لیتل ریچارد آنها دامنه خود را گسترش دادند و از موزیکال های برادوی، گروه های روح، گروه های دخترانه و R&B کپی کردند. در سال 1963، آنها متخصص کلاژ شدند و طیف وسیعی از تأثیرات مختلف را در Cuisinart ایجاد کردند و ترکیب متمایز خود را ارائه کردند.

سپس هنرمندان چیزهایی را جلوی چشمان خود می اندازند تا ببینند چه کار می کند. افکار ما در این مورد نیز عقب مانده است. فرض کنید هنرمند تامین کننده و پذیرای مخاطب است. اما در واقعیت، مخاطب نسخه‌ای از هنرمندی را صدا می‌زند که مخاطب می‌خواهد او باشد. این یک تعامل است.

در زندگی عادی هم این اتفاق می افتد. دوستان ما به این نسخه از خودمان یا آن نسخه از خودمان می گویند.

راندولف بورن خاطرنشان کرد: “مردی که دوستان کمی دارد، فقط نیمی از رشد را دارد.” جنبه‌های کاملی از طبیعت او وجود دارد که محبوس شده‌اند و هرگز بیان نشده‌اند. او نمی‌تواند آنها را خودش باز کند و حتی نمی‌تواند آنها را کشف کند؛ فقط دوستان می‌توانند او را تحریک و باز کنند.

بتدریج از این فعل و انفعالات خود پدید می آید. این سخت ترین مرحله است. شما می توانید اثرات بی شماری را جمع آوری کنید. می توانید پیشنهادات را پشته کنید. اما در نهایت همه چیز باید به شیوه ای متمایز از درک جهان، به شیوه ای متمایز برای بیان خود در جهان گرد هم بیاید.

این فرآیند ساده سازی می تواند صدای فرد را قوی تر و متمرکزتر کند. زورا نیل هرستون به زادگاهش ایتون‌ویل فلوریدا بازگشته است تا بتواند در آن آنچه را که می‌خواهد درباره زندگی بگوید بیان کند. در دومین سخنرانی افتتاحیه خود، لینکلن برای یافتن آهنگ ها و حقایقی که برای بیان دیدگاه خود به آن نیاز داشت، به کتاب مقدس روی آورد.

هر فردی که کتابی می‌نویسد، نمایش می‌دهد، یا فردی در جهان است، در نهایت باید با این سؤال به هم پیوسته دست و پنجه نرم کند: اصل اینجا چیست؟ یا همانطور که مایلز دیویس گفت: “گاهی اوقات باید برای مدت طولانی بازی کنید تا بتوانید مانند خودتان بازی کنید.”

Kaia Lambert

گیمر. طرفدار رسانه های اجتماعی متخصص وب Wannabe. متعصب آبجو ارتباط دهنده. کارآفرین. گیک زامبی شیطانی. طرفدار پرشور تلویزیون عاشق بیکن غیرقابل درمان.

تماس با ما