به نظر من این بخشهای کتاب تا حدودی بیربط بود. من بیشتر عمرم را صرف رانندگی با استیشن واگن و وانت کرده ام. چالشهای خودرو در سفر جادهای ما – تغییر روغن و مدیریت فشار ثابت لاستیک – تا حدودی تواناییهای من در تعمیر خودرو را خسته کرد. من کمی عاشقانه در مارک های بسیار خاص پیدا می کنم، و شک دارم که واجد شرایط بالاترین مجوز کرافورد باشم.
در عین حال، من عاشق رانندگی هستم – بله، تا دهه 50 سفرهای بینالمللی – و به دلایل روانی و سیاسی که کتاب او توضیح میدهد، آن را دوست دارم.
یادگیری رانندگی در نوجوانی، حتی بدون ماشین تمام وقت، نقطه عطفی در سفر من به خارج از دوران کودکی و تغییری اساسی در رابطه من با دنیای بالغ بود. درک مکان هایی که من از طریق آنها زندگی کرده ام، حتی اگر مهارت یک راننده تاکسی لندن را نداشته باشم، همیشه برای احساس مسئولیت و احساس مسئولیت، به عنوان یک بزرگسال و یک شهروند یکپارچه یک مکان خاص، بسیار مهم بوده است. من هم مانند بسیاری از مردم، برنامه رانندگی خود را دارم تا ترافیک را اسکن کند و مرا از طریق چیزهای ناآشنا ببرد، اما همیشه ترجیح می دهم از آن به عنوان نقشه استفاده کنم – برای تعیین بافت مسیر، کوچک نمایی، صدای بیضی را خاموش کنم – به جای استفاده از هوش مصنوعی. -خلبان.
هر چقدر هم که در عصر GPS و نظارت فراگیر فریبنده باشد، اما هنوز هم احساس میکند همان لحظهای که ترافیک و ساختمانهای شلوغ سقوط میکنند و وارد فضایی میشوند که بدون مدیریت، نظارت، مستقل و ناشناس احساس میشود، جادههایی تقریباً به هر کجا، در شمال، جنوب و غرب.
مطمئنا راه های دیگری نیز برای دستیابی به برخی از این احساسات و تجربیات وجود دارد. یک جوان بالغ در شهر بزرگ ممکن است با تسلط بر مترو پیچیده یا درهمپیچیدن خیابانهای قرون وسطایی (یا بوستون) به حس مشابهی از انتقال یا فرار بالغ دست یابد. محله شهری ایده آل را می توان با پای پیاده یا دوچرخه تشخیص داد به گونه ای که مناطق وسیع تری را می توان با ماشین یاد گرفت. احساسی که در هنگام رانندگی در اعماق کشور دارم ممکن است توسط شخص دیگری با یک کوله پشتی در لبه یک پارک ملی احساس شود.
اما اندازه آمریکا برای هدایای احتمالی خودرو بسیار مناسب است. اختلاط ضروری از شهرها، ایالتها و مناطق وجود دارد که میتواند با ماشین اتفاق بیفتد و نه با هیچ طرح راهآهن سریعالسیر، بدون در نظر گرفتن نسخههای رقتبار و پرهزینه موجود در بوروکراسی حملونقل فعلی ما. فضایل دخیل در محرک خوب بودن – ترکیبی از استقلال، همکاری، دانش و مسئولیت – در واقع فضایل مناسب شهروندی در یک جمهوری گسترده و متنوع است. و اگر رانندگی به وضوح برخی از مردم را مضطرب می کند، یادگیری انجام آن به خوبی یا به اندازه کافی خوب نیز یک محرک اضطراب است، یک پادزهر به راحتی در دسترس برای این احساس که دنیا به هم ریخته است، خارج از کنترل هر کسی.