این بدان معناست که یک شخص ثالث موفق در ایالات متحده لزوماً کسی نیست که برنده منصب ملی شود. در عوض، یک حزب ثالث موفق، کسی است که خود یا پلتفرم خود را در یکی از دو حزب اصلی جاسازی کند، یا با قرار دادن مسائل اصلی در دستور کار یا افشای یک منتخب جدید قوی.
یک مهمانی بدون خاک بگیرید.
در طول انتخابات ریاست جمهوری 1848، پس از الحاق تگزاس، جنگ مکزیک و آمریکا و معاهده گوادالوپ هیدالگو، ائتلافی از سیاستمداران ضد برده داری از احزاب دموکرات، آزادی و جناح راست، حزب خاک آزاد را برای مخالفت با گسترش برده داری تشکیل دادند. به قلمروهای جدید غربی در کنوانسیون ملی خود در بوفالو، Free Soilers سکوی خود را با شعار “خاک آزاد، بیان آزاد، کار آزاد، مردان آزاد!”
حزب خاک آزاد، به مورخ فردریک جی بلو در کتاب خود “خاکران آزاد: سیاست های حزب ثالث، 1848-1854″، به “اعتراف ویلموت پروویزو مبنی بر اینکه کنگره قدرتی برای گسترش بردگی ندارد و در واقع باید گسترش آن را ممنوع کند” اشاره می کند. بنابراین، به اصل نظم شمال غربی 1787 باز می گردد.» این وظیفه دولت فدرال است که برنامه خود را اعلام کرده است، «خود را از هرگونه مسئولیت در قبال وجود برده داری در جایی که آن دولت قدرت قانون اساسی برای قانون گذاری در مورد آن را دارد، مبرا کند. موضوع، و بنابراین مسئول وجود آن است.”
این موضوع، به بیان ملایم، بحث برانگیز بود. کل سیستم دو حزبی (نخستین رقابت تقریباً 30 ساله بین فدرالیست ها و جمهوری خواهان جفرسونی) برای جلوگیری از درگیری بر سر گسترش برده داری ساخته شد. حزب خاک آزاد – که به طعنه آمیز، مارتین ون بورن، معمار این سیستم را برای ریاست جمهوری در انتخابات 1848 نامزد کرده بود – تلاش کرد این مبارزه را در مرکز سیاست آمریکا قرار دهد.
موفق شد. از بسیاری جهات، ظهور حزب خاک آزاد، آغاز سیاست های توده ای ضد برده داری در ایالات متحده بود. او بسیاری از اعضای کنگره را انتخاب کرد، به تجزیه حزب دست راستی در راستای خطوط فرقه ای کمک کرد و دموکرات های “آزاد” ضد برده داری را وادار کرد تا حزب خود را ترک کنند. حزب آزاد Swetters هرگز رئیس جمهور انتخاب نکرد، اما آنها سیاست احزاب آمریکایی را تنها در چند سال تغییر دادند. و هنگامی که حزب دست راستی سرانجام زیر بار تناقضات خود فروپاشید، پس از شکست ژنرال وینفیلد اسکات در انتخابات ریاست جمهوری سال 1852، حزب خاک آزاد در سال 1854 به هسته اصلی حزب جمهوری خواه جدید تبدیل شد. درباره ائتلاف بزرگتر دست راستیها و دموکراتهای سابق با رادیکالهای آزاد خاک زیر چتر حزبی ضد بردهداری ترکیب شدند.
نمونه های دیگری از موفقیت شخص ثالث وجود دارد. حزب پوپولیست پس از حمایت از نامزد دموکرات، ویلیام جنینگز برایان، برای ریاست جمهوری در سال 1896، نتوانست مقام بالایی را به دست آورد، اما دو دهه بعدی زندگی سیاسی آمریکا را شکل داد. مورخ چارلز پستل در کتاب چشم انداز پوپولیستی خود می نویسد: «به دنبال شکست حزب مردم، موجی از اصلاحات به زودی کشور را فرا گرفت: – توسط دموکرات های مترقی و جمهوری خواهان به تصویب رسید و دوباره تشکیل شد.