آیا می توان روند رد را معکوس کرد؟ آیا می توان در برابر انحطاط مقاومت کرد؟ این پرسشها بر سر آمریکای جو بایدن، سرزمین گالن گاز ۵ دلاری، رکود اقتصادی، شکست قریبالوقوع شبکه برق و بحران شهری به سبک دهه ۷۰ وجود دارد – بدون توجه به فیلمهای تابستانی که توسط تعداد بیشماری رهبری میشوند. «عاقبت و سال نور» از پارک ژوراسیک، نقد رقت انگیز دیزنی بر اساس فرهنگ پاپ تخیلی از درون فیلم پیکسار 1995.
اما برای یک بار هم که شده به هالیوود معاصر ادای احترام کنم، نه اینکه آن را دفن کنم. تقریباً سه ماه از فصل ناامیدکننده اسکار می گذرد که به نظر می رسید فیلم The Movies، DC T، DC M، به عنوان هنر اصلی آمریکایی آشکار شود. و در آن دوره، به همان اندازه که تقریباً از هر نظر برای جامعه آمریکا ناامیدکننده است، با دو نگاه اجمالی از فیلمها مانند گذشته و شاید روزی دوباره مفتخر شدیم – دو دیدگاه از یک رنسانس فرهنگی مردمی، عصر طلا و زنگ. و CGI
این دو فیلم از جهاتی کاملاً متفاوت هستند. اولین دیدگاه نویسنده، منحصر به فرد و چالش برانگیز، بی رحمانه، متمایز و بسیار عجیب است. دیگری، از دور، شبیه نسخه خود از انحطاط عمومی است که یکی از آخرین ویژگی های جهش توسعه نیافته را غارت می کند.
اما آنها در واقع هم از لحاظ معنوی و هم از نظر هنری شبیه به هم هستند: درامی مردانه و قهرمانانه که با دیدگاه های اخلاقی و متافیزیکی قدرتمند – و بسیار متفاوت – از جهان به تصویر کشیده شده است. هر کدام یک نمایش فنی، غوطه ور شدن بصری و صوتی است که نمایش بزرگ و تجربه سینمای انبوه را در برابر جانشین خصوصی و مینیاتوری خود توجیه می کند.
فیلمهای «مرد شمالی» و «تاپ گان: ماوریک» هستند. اولی کار رابرت ایگرز است، فیلمسازی که وقف آن شده است تا گذشته را آنطور که مردم گذشته تصور می کردند به تصویر بکشد. در این صورت، سعی کنید از نوع فیلم وایکینگ ها بسازید که وایکینگ های واقعی ممکن است ساخته باشند.
بنابراین اودین و والکیری ها واقعی هستند، مرگ در نبرد بالاترین افتخار است، و انتقام خونین بدون پشیمانی دنبال می شود. شما میتوانید دیدگاههای جایگزین – مسیحی، لیبرال و فمینیستی – را ببینید که در پسزمینه داستان در نوسان هستند، اما فیلم حاضر نیست به آنها محدود شود، و از چشمک زدن به احساسات مدرن خودداری میکند. این تلفیقی از ارواح عامه پسند و هنر خانگی است که بر بیشتر نمونههای هر دو برتری دارد: دنیای تخیلی فراگیرتر از دنیای مارول یا دی سی است و جهان بینی از بیشتر هنرهای «براندازانه» یا «رادیکال» چالشبرانگیزتر و آزاردهندهتر است.
«تاپ گان» جدید کمتر چالش برانگیز است و بیشتر مورد پسند مردم است، واقعیتی که در باکس آفیس چاقتر و جذابیت جمعیتشناختی گستردهتر آن منعکس شده است. (اگر میخواهید دوست دخترتان را در آغوش بگیرید و سپس او را رها کنید تا بچههایتان را خودش بزرگ کند، در حالی که برای کشتن هر دشمنی که ممکن است روزی آنها را تهدید کند، بیرون میروید، The Northman چیزی جز یک فیلم قرار نیست.)
اما دنباله خلبان جنگنده تام کروز به روشی متفاوت در کنوانسیون های فعلی هالیوود اختلال ایجاد می کند. به جای گرفتن یک کلاسیک مدرن و “بازپخش” آن به عنوان یک صحنه شوم و براق – همانطور که دنباله جنگ ستارگان یا اکشن زنده دیزنی کتابخانه انیمیشن خود را می گیرد – ضربه متوسطی می گیرد و آن را بالا می برد، با سکانس های اکشن بهتر، داستانی ظریف تر. ، بیشتر در زیر سطح صحنه اتفاق می افتد.
مانند “مرد شمالی” و بر خلاف تمام فرهنگ پاپ بی نهایت که با احساسات یک نوجوان 14 ساله مطابقت دارد، “تاپ گان: ماوریک” در درجه اول داستانی درباره مرگ و آنچه که یک مرگ خوب را تشکیل می دهد است. و در حالی که آنها هر دو فیلم جنگی هستند، پاسخ آنها به همان اندازه بت پرستی وایکینگ ها و مسیحیت متفاوت است. حماسه وایکینگ ها بر تقدم دشمنی و شکوه پافشاری می کند که فقط با وفاداری خون و تمایلات جنسی زایشی تعدیل می شود. فیلم خلبان، که در آن دشمن ناشناخته در درجه اول به عنوان آزمایشی برای قهرمانان داستان وجود دارد، عاشقانه های پاک، روابط پدرسالارانه و فرزندخواندگی و پیامی از عهد جدید را ارائه می دهد: هیچ عشقی بالاتر از این نیست که انسان خود را برای دوستانش بگذارد.
و – این یک اسپویلر تفسیری است، عذرخواهی نمیکنیم، فیلم هفتهها اکران میشود – آن را به صورت ظریف ارائه میکند، اما به محض اینکه متوجه آن میشوید، در یک محیط ماوراء طبیعی غیرقابل انکار است. ماوریک کروز در واقع آخرین ماموریت خود را در دنیای واقعی رهبری نمیکند: او در افتتاحیه فیلم به آموزش خلبانان در نوعی برزخ میمیرد، و با اشتباهات زندگیاش تلاش میکند تا برای نجات خود تلاش کند تا به نسخه مسیحی والهالا برسد.
این یک تفسیر سکولارتر و سیاسی از داستان را رد نمی کند، جایی که “تاپ گان: ماوریک”این در مورد تعادل قدرت آمریکایی بین نوستالژی، افول و تولد دوباره بالقوه است. در واقع، تا جایی که آمریکا تبدیل به یک جامعه مسیحی سابق شده است که از آینده مذهبی خود مطمئن نیست، این دو تفسیر مکمل یکدیگر هستند. تا جایی که نوعی احیای بت پرستی آینده بالقوه پس از مسیحیت را برای جامعه آمریکا ارائه می دهد، تضاد اخلاقی-الهیاتی بین تاپ گان و نورثمن موفقیت زیبایی شناختی مشترک آنها را بیش از پیش چشمگیر می کند.
اما اکنون آنها را با توشه های زیادی می سنجم، در حالی که کافی است بگویم که هر دو فوق العاده کار می کنند، چه شگفت انگیز و چه جالب – و از چنین کالاهای ساده و دستاوردهای اساسی که ممکن است فیلم هایی که ما آنها را می شناسیم متولد شوند. به طور مکرر