خیانت، اعتیاد به تماشای فیلم های مبتذل، اعتیاد، دروغگویی و پنهان کاری – اینها مواردی هستند که اعتماد را در هر ازدواج یا رابطه ای از بین می برند، اما آیا اعتماد از دست رفته به دلیل خیانت را می توان بازگرداند؟
به گزارش ایرنا، خیانت یکی از تلخ ترین و تلخ ترین تجربه های زندگی است. یک لحظه همه چیز خوب و شاد است و لحظه ای دیگر متوجه می شوید که زندگی شما به خاطر خیانت شما زیر و رو شده است. چیزی که خیانت را بسیار دردناک می کند این است که کسی را که بیشتر دوستش دارید و به او اعتماد دارید، اما حقیقت این است که خیانت ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد. تحقیقات همچنین نشان می دهد که حدود 50 درصد از ازدواج ها در طول رابطه خود نوعی خیانت را تجربه می کنند.
اکثر زنان یا مردان پس از خیانت همسرانشان دچار کسالت عجیبی می شوند و از نظر روحی و روانی آنقدر آسیب می بینند که اغلب از توانایی خود برای ادامه زندگی مشترک مطمئن نیستند. وقتی خیانت همسر را می بینند ذهنشان پر از سوالات بی پاسخ می شود که باعث می شود نتوانند تصمیم درست و منطقی بگیرند.
برای این منظور، دکتر ترانه مؤذنی، روانشناس، عضو انجمن روانشناسی ایرانیان آمریکایی و استاد دانشگاه، به ساده ترین سوالاتی که یک خائن با آن مواجه می شود، پاسخ می دهد.
آیا کودکان باید موضوع خیانت را درک کنند؟
در حضور فرزندانتان به خصوص فرزندتان درباره اتفاقاتی که افتاده صحبت نکنید، زیرا این چیزها ربطی به فرزندان شما به خصوص فرزند شما ندارد. اگر بچه ها به طور تصادفی متوجه خیانت پدر یا مادرشان شدند، احساسات خود را با آنها در میان نگذارید و در عوض به آنها اطمینان دهید که با کمک یک مشاور مشکلات خود را خودتان حل خواهید کرد.
مراقب باشید، در میان گذاشتن خیانت پدر و مادر با فرزندان در هر سنی منجر به این می شود که بار عاطفی بر دوش فرزندان خود بگذارید و از آنجایی که آنها قدرت حل این مشکل را ندارند، همیشه احساس گناه و بی کفایتی می کنند. از طرفی ممکن است مرد یا زن خیانتکار همسر خوبی برای شما نبوده باشد، اما برای فرزندانش پدر یا مادر بدی نیست و این تصویری که از پدر یا مادر در ذهن فرزندتان می سازید، فقط به دلیل احساسات تلخ شما، عواقب طولانی مدت دارد و این احساس را به وجود می آورد که گناه سمی می شود.
والدین گاهی اوقات انتظار دارند که فرزندشان در مقابل والدین خیانتکار بایستد، اما این اشتباه و کاملاً ویرانگر است. ما همیشه توصیه می کنیم که والدین دوست فرزندان خود باشند، اما هرگز فرزند خود را به عنوان دوست انتخاب نکنند و با او بحث کنند. در پایان توصیه میکنم قبل از در میان گذاشتن این موضوع با فرزندانتان، قدمهای مفیدی برای رسیدن به یک موقعیت قابل قبول و درک مشترک بردارید و برای شناسایی و رفع نقاط ضعفی که زمینه خیانت را فراهم کردهاند، با درمانگران مشورت کنید.
فردی که تحت تأثیر خیانت قرار گرفته است معمولاً دوست دارد همه چیز را در مورد میزان رابطه همسرش با طرف مقابل بداند، بنابراین گاهی اوقات تمام نامه هایی را که همسرش با شخص ثالث رد و بدل کرده است می خواند یا از همسرش می خواهد که جزئیات رابطه را توضیح دهد. مثلا رابطه از کجا شروع شد؟! و..آیا آگاهی از این موارد در درمان خیانت و بهبود اوضاع تاثیر دارد یا آسیب روحی بیشتری به فرد مبتلا به خیانت وارد می کند؟
در روانشناسی اصطلاحی به نام حقیقت مازوخیستی وجود دارد. یعنی به دنبال یافتن حقایقی هستید که بعد از کشف آنها نمی دانید با آنها چه کار کنید که به نوعی منجر به خودآزاری می شود. در مورد خیانت، درخواست اطلاعات می تواند تا حدودی کمک کننده باشد، اما در برخی مواقع به دامی می افتید که دیگر نمی توانید از آن فرار کنید، زیرا در مسیری هستید که جلوتر می روید و اطلاعات بیشتری می خواهید پیدا کنید.
خشم و رنجی که بعد از خیانت شوهرتان احساس می کنید، با دانستن حقایق و دانستن آنچه اتفاق افتاده است، به بهبود رابطه شما کمکی نمی کند، زیرا این چیزی نیست که زخم های شما را التیام بخشد. وقتی متوجه نقش خود در خیانت شوید، زخمها بهبود مییابند و با کمک یک زوجدرمانگر، دریابید که در کجا ممکن است زیاد یا کم انجام دادهاید.
مراقب باشید با انکار حقیقت و نپذیرفتن نقاط ضعف رابطه، خود را در معرض آسیب ها و خیانت های مکرر قرار دهید. به همین دلیل می بینیم که وقتی انسان یک بار خیانت می کند و اقدام اولیه را انجام نمی دهد، اسباب خیانت مکرر ایجاد می شود; بنابراین برای حل این تجربه تلخ و جلوگیری از تکرار آن، چاره ای ندارید جز اینکه انگشت خود را به سمت خود بگیرید و از نقاط ضعف رابطه خود آگاه شوید.
بسیاری از افراد پس از خیانت اعتماد خود را به شریک زندگی خود از دست می دهند، اما چگونه می توان پس از خیانت اعتماد کرد؟
بازسازی اعتماد یک فرآیند طولانی مدت است که تنها از طریق مسئولیت پذیری و ارتباط سالم به دست می آید. مسئولیت به معنای پذیرش اعمال و درد ناشی از خیانت به طرف مقابل است. همچنین مسئولیت پذیری مستلزم آن است که رابطه را با صداقت کامل پیش ببریم و زمینه را برای یک رابطه زناشویی سالم فراهم کنیم.
برای ایجاد اعتماد پس از خیانت، همسران باید به طور منظم با یکدیگر در تماس باشند و یکدیگر را از برنامه ها و درآمد خود مطلع کنند. شفافیت و ارتباط صادقانه برای بازگرداندن اعتماد از دست رفته اهمیت ویژه ای دارد و این مرهمی برای درد زنده ماندن خیانت است.
گاهی قربانی برای نجات جانش، همسر خیانتکارش را می بخشد، اما از کنترل همسرش دست بر نمی دارد تا گذشته را تکرار نکند. به من بگو آیا مراقبت از همسرت و کنترل او پس از گذشت درست است؟
بخشیدن خیانت به معنای فراموش کردن آن نیست و شاید تا زمانی که زنده هستید با کمی تلاش این تجربه تلخ را به خاطر بسپارید، اما بدانید که از همان لحظه ای که ذره بین را برمی دارید و می خواهید مطمئن شوید که دیگران صادق هستند. . طرف وقتی برسید اعتماد بین شما زیر سوال می رود. در واقع با کنترل رابطه را به پرتگاه نزدیک می کنید.
پس از خیانت، به شواهد و اطلاعاتی نیاز دارید که بتواند حداقل برای مدتی اعتماد را به شما بازگرداند تا به حقیقت برسید. اطلاعاتی که به شما نشان می دهد طرف مقابل متأسف است و در تلاش است خطا را تصحیح کند. بنابراین هیچ اشکالی ندارد که برای مدتی به دنبال راه هایی باشید که اعتماد به نفس داشته باشید. به عنوان مثال، از شریک زندگی خود بخواهید تا شما را در جزئیات برنامه های خود برای مدتی راهنمایی کند، اما فراموش نکنید که همه این تلاش ها مانند یک پای شکسته است که باید برای مدتی در یک تیم حضور داشته باشد و این بازیگران در نظر گرفته شده است. برای کمک به ترمیم شکستگی هدف نهایی این است که بتوانید در آینده بدون گچ (بدون پرسش و پاسخ و کنترل) به زندگی عادی خود ادامه دهید.
چگونه می توان به فردی که تحت تأثیر خیانت قرار گرفته است، از عدم رابطه همسرش باکسی اطمینان داد؟
وقتی اعتماد به نفس خود را از دست می دهید، کنترل نه تنها کمک می کند، بلکه باعث افزایش اضطراب شما می شود. شما دو راه دارید: یا رابطه بازپرس و متهم را ادامه دهید و هیچ تلاشی برای بهبود رابطه خود ننمایید، در این صورت دیر یا زود رابطه خود را از دست خواهید داد. یا اگر واقعاً قصد ادامه زندگی دارید، بپذیرید که هیچ ترفندی 100% برای خلاص شدن از شر رمز و راز و اطمینان از شوهرتان وجود ندارد. پس به دنبال کنترل نباشید تا خیالتان را از ارتکاب دوباره خیانت راحت کنید.
برخی از خانم ها بعد از خیانت همسرشان اقدام به طلاق می کنند، آیا این کار درستی است؟
تصور نمی شود چنین درخواست هایی را در جایی قرار دهیم. بلکه مجروح از ترس خیانت مجدد و عدم امنیت روانی چنین درخواستی می کند. قرار نیست حق طلاق مرهمی بر زخم های ناشی از احساس صدمه باشد، بلکه با بالا بردن این خواسته، تا حدودی احساس امنیت به زن برمی گردد. بنابراین اخذ حق طلاق پس از خیانت مشکلی ندارد، بلکه باید زمینه اجرای آن بررسی شود و فرد مبتلا باید به جای اخذ حق طلاق، قدرت بهبود روابط را پیدا کرده و در این زمینه اقدام کند. یعنی حق طلاق را نباید به این معنا تعبیر کرد که اگر دوباره گناه کردی تقاضای طلاق می کنم! زیرا این روند در درازمدت به رابطه زن و شوهر کمکی نمی کند.
قربانی گاهی برای حفظ آبروی خود خیانت را می بخشد و گاهی به خاطر فرزندانش آن را تحمل می کند و به زندگی خود ادامه می دهد و نمی تواند فکر خیانت همسرش را از ذهنش دور کند و زن نمی تواند به آنها اعتماد کند. برگردانده می شود؛ در این صورت چه راهکارهایی وجود دارد که بیمار بتواند از فشار و افکار روانی خلاص شود؟
متأسفانه اکثر افراد پس از خیانت زمینه نشخوار فکری دارند و این ممکن است باعث مشکلات خواب و عملکرد روزانه شود. ظهور چنین نشخوارهایی برای مدتی پس از خیانت کاملا طبیعی است و باید دنبال شود. خیانت بسیاری از احساسات متناقض مانند افسردگی، اضطراب، اعتماد به نفس پایین، عصبانیت و… را در فرد مبتلا فعال می کند، اما مهم این است که با مراقبت از خود این احساسات را بیشتر کنترل کنید. بنابراین، حتماً پیشنهاد میکنم که از یک زوج درمانگر کمک بگیرید و همچنین وقت خود را با فعالیتهای سرگرمکننده مانند معاشرت با دوستان، انجام سرگرمیها، نوشتن، یوگا، خواندن کتاب و غیره پر کنید.
آیا بیمار پس از خیانت باید خط قرمز بگذارد؟
کشیدن خط قرمز اگرچه ممکن است فرد مبتلا را از نظر عاطفی آرام کند، اما به بهبود رابطه کمکی نمی کند. این خط قرمز چنین ضمانت اجرایی ندارد اما باید خط قرمز و سایر سیگنال ها در این زمینه بررسی شود. تا چه حد از طرف مقابل پشیمان است؟ تا چه حد سعی می کند اشتباه خود را جبران کند؟ تا چه حد می توانیم نقاط ضعف رابطه را شناسایی کنیم؟ تا چه حد به درمانگر زوج اعتقاد داریم و می توانیم؟ از او کمک بگیرید؟ و … اینها چیزهایی هستند که می توانند یک رابطه را در برابر تقلب تقویت کنند.
به عنوان نکته پایانی، یک متقلب نباید انتظار داشته باشد که صمیمانه ترین عذرخواهی او نتیجه ملموسی داشته باشد. پس از چنین تجربه تلخی، فرد خیانتکار باید بپذیرد که اعتماد همسرش را ربوده است و حتی همسرش نیز حق دارد جدایی را به عنوان یک گزینه در نظر بگیرد.
بنابراین در چنین مواقعی، فرد خیانتکار باید همسر آسیب دیده خود را تا زمانی که تصمیم به ادامه رابطه با زوج درمانگر بگیرد، به او کمک کند. همچنین توصیه میکنم که فرد خیانتکار بهطور مستقل رواندرمانی فردی را انجام دهد، زیرا باید یاد بگیرد که چگونه احساسات و افکار خود را با یک رواندرمانگر مجرب مدیریت کند تا رابطه را از عواقب تصمیم خود در امان نگه دارد.