محمدرضا تاجیک: اصولگرایان شهود مستقل را تحمل نمی کنند

[ad_1]

روزنامه شرق در گفت و گو با محمدرضا تاجیک به بررسی وضعیت جبهه اصلاحات پرداخته است.

بخش هایی از این مصاحبه را می خوانید:

در سال 92 گفتید: اگر دولت چالش های پیشرفت جامعه را به موقع برنامه ریزی و پیش بینی نکند، کلیدش بستن بسیاری از درها و پشت درهای بسته پشت سر گذاشتن حامیانش خواهد بود. به نظر می رسد تحلیل شما مبتنی بر واقعیت است. آنها از چه حوزه هایی برای تحقق بخشیدن به این تحلیل استفاده کردند؟

نهضت اصلاحات رسمی، با تعبیر نادرست استراتژیک و جهت گیری نادرست، از یک منظر بر روی یک ترکیب سوار می شد، زیرا فرض بر این بود که نمی تواند بر ترکیب قدرت سوار شود، به زبان خودش صحبت کند و پیش برود. دو پای خود باشید، واسطه راه رفتن و صحبت کردن باشید. او دستی خواست که به او اجازه دهد قدرت را بپذیرد و قدرت را به دست گیرد.

این اشتباه سیاستی منجر به تشکیل و تداوم دولتی شد که ماهیت اصلاح طلبی نداشت و اصولاً به سیاست و منش اصلاح طلبانه عادت نداشت. هست و باید باشد.

شرایط سخت و سنگین و پیچیده آن زمان مستلزم اقدام جمعی بود و زاده زمان او نبود و نمی شد حالت خویشتنداری را بدون مواجهه با عوارض فراوان ایجاد کرد. اما در عرصه های مختلف جامعه قفل های گشاد وجود داشت و دولت قدرت و استعداد آن را نداشت که آن قفل های مختلف و درهای بسته را باز کند و حدس بزند دولت به کجا خواهد رفت.

اصلاح طلب حاضر چون در چنین جریانی تمام تخم گذاشته و با تمام توان از دولت دفاع کرده است، از اصل اصلاح طلبی که همواره قدرت را نقد می کند دور شده است. فاصله انتقادی خود را با تاسیس حفظ کرد. شاکتی چون چک سفید امضا کرده بود و در برابر چنین جریانی تمام حیثیت و درستی خود را دیده بود. در این شرایط او از خود دفاع کرد و هزینه نجات فوری خود را پرداخت.

امروز می بینیم که بسیاری از دوستان اصلاح طلب زبان به انتقاد از دولت قبل باز کرده اند. فراموش نکرده ایم که در آن شرایط با چه زبانی از دولت دفاع کردند و شاید به جرات بتوان گفت در دنیای اصلاح طلب امروز نوعی کنایه بین خودمان و منتقدان دولت خویشتن دار وجود دارد. .

کسانی که دیروز با آگاهی از دولت راه را برای دولت هموار کردند و سپس هر اقدام و واکنشی را که از سوی دولت انجام می شد را رعایت کردند، امروز زبان سرخ را پیدا کرده اند و اوضاع آن زمان را نقد می کنند.

آیا این اتفاق به دلیل بی توجهی آقای روحانی به اصلاح طلبان بوده است یا به دلیل سیاست اشتباه اصلاح طلبان برای حمایت فوری از روحانی؟

بدون شک ناکامی دولت مهارشده مشروعیت اصلاحات را تحت تأثیر قرار داده است و در آن تردیدی نیست، اما به جای پرداختن به نوعی فرافکنی و کنکاش در عوامل بیرونی، نگاهی درون گرا داشته باشیم. کاری که با ما انجام شده است. برای رساندن جریان اصلاحات امروز به این مرحله چه کرده اید؟

اولین اشتباه تاریخی و راهبردی ما این بود که جریان رسمی اصلاحات بازی قدرت را به وجود آورد و بدن فربه اصلاح طلبی را که حوزه اجتماعی، زیبایی شناختی، ایدئولوژیک و گفتمانی بسیار برجسته ای داشت، در هم فشرده و آن را در قلمرو تنگ قدرت قرار داد.

جریان اصلاح از تمام اعضای بدنش قطع شد تا یک عضو از بدنش جدا شود و همین حالت باعث کاریکاتور شدن جریان اصلاح شد; مثل کاریکاتور مردی با سر بزرگ اما دست و پاهایش کوچک و لاغر. اصلاح طلبان از تعادل، صبر و زیبایی فراتر رفتند و شاخه های زیبای سرو اصلاحات را شکستند، زیرا می خواستند در بازی قدرت بمانند و معلوم است که بازی قدرت قوانین خاص خود را دارد و زمانی که اصلاح طلبان وارد میدان شوند. بازی قدرت، آنها باید از قوانین آن پیروی کنند. ماهیت نقد قدرت.

علت سیاسی این است که چگونه و کجا می‌توانیم سهم خود را در میز سیاسی داشته باشیم و فرهنگ، معرفت و گفتمان مورد انتظار برای حضور در نهادهای خرد جامعه، بخشی از ساختار قدرت فعلی شد. در چنین شرایطی تنها کسانی که بازی قدرت را درک می کنند، جریان اصلاحات را پذیرفته اند.

او می گوید اگر ما در قدرت نباشیم، اصلاح طلبی برای همیشه جدا می شود و نمونه اش را بارها در سرنوشت نهضت آزادی دیده ایم.

واقعیت این است که ما فاقد استراتژی و سازماندهی سیال، چابک و اجتماعی هستیم و به دنبال حزبی رفته ایم که فقط باید برای قدرت تلاش کند. اصلاح طلبان می گفتند برای جلو رفتن باید در دولت حضور داشته باشیم که در نهایت دیدیم وقتی روی کار آمدند با رقبایشان فرقی نداشتند. ب

همین نیروهای اصلاح طلب در دولت آقای روحانی که وزارت یا سایر مسئولیت ها را بر عهده گرفتند نگاه کنیم و از خود بپرسیم که آیا آنها با اصولگرایان فرق داشتند؟ آیا آنها باید در مورد کیفیت حکم کنند یا با فساد روبرو شوند؟ او در شورای شهر و شهرداری چه اقدامی متفاوت از رقیب خود انجام داد؟ قرار بود طرح جدیدی اندیشیده شود، اما محور حرکت، قدرت بود، وقتی بهبودی حاصل نشد، هیچ اتفاقی نیفتاد.

آقای دکتر همه انتقادات شما درست است، اما اگر اصرار آقای خاتمی در سال های 92، 94 و 96 نبود، دلیلی برای دوری اصلاح طلبان از ماهیت اجتماعی خود و حرکت به سمت قدرت وجود نداشت. در این گفته تردیدی نیست که عملکرد یا پیروزی آقای روحانی در لیست امید در انتخابات مجلس یا پیروزی در لیست شوراها، همه ناشی از حمایت، نشاط و حتی اصرار آقای خاتمی بوده است. بنابراین من فکر می کنم شما نیز باید در این شرایط به آنها کمک کنید.

این طبیعی است؛ وی پس از تحلیل شرایطی که آقای خاتمی ایجاد کرد و در آخرین لحظات به این نتیجه رسید که این بهترین گزینه است، با آقای روحانی وارد انتخابات شد. در آن زمان آقای خاتمی گزینه اول آقای روحانی نبود و به طور جدی با ایشان فاصله گرفته بود و آقای روحانی را واجد شرایط ریاست جمهوری نمی دانست. آقای خاتمی فقط می دانست که آقای هاشمی بهترین گزینه است و به هیچ کس دیگری فکر نمی کرد و دیدیم که شرایط به گونه ای پیش رفت که کارت دیگری در دست نداشت. اصلاح طلب

آقای. عسگرجاده گفت که شری. هاشمی پس از برکناری از آقای روحانی اصرار داشت که از او حمایت کند و اگر این کار را نمی کرد سرمایه اجتماعی خود را از اصلاح طلبان جدا می کرد و آقای روحانی. خاتمی که آقای پس از عزل هاشمی، شری را فرستاد. از عارف حمایت کرد. ، برای جلوگیری از تکرار اختلافات. در گذشته، شری. درخواست هاشمی پذیرفته شد.

مشخص بود که آقای هاشمی از آقای روحانی حمایت می‌کند، اما من نشنیده بودم که تهدید شده و شاید دوستانم چیز دیگری می‌دانستند. در آن شرایط خاص، جریان اصلاحات از سرمایه اجتماعی خوبی برخوردار بود و نیازی به مشارکت نداشت. آقای هاشمی سرمایه اجتماعی را هم می شناخت.

اصلاح طلبان می توانستند تصمیم خود را بگیرند، اما برخی از دوستان گفتند که شورای اولیا گزینه های ما را رد صلاحیت می کند و نمی تواند با آدرس ما بازی کند و معتقد بودند که ما می توانیم از طرف دیگر حاضران صحبت کنیم. باید از خویشتن داری حمایت کرد و دلیل این وضعیت است، چنین وضعیتی برای اصلاح طلبان پس از انتخابات 88 به وجود آمده بود و نمی شد بسیاری از کارت ها را بازی کرد.

چرا نیروهای جدید در جامعه معرفی نشده اند؟

یکی از مشکلات عمده اصلاح طلبان حاضر این است که چرا اصلاح طلبان از ید استفاده نمی کنند. چرا هیچ قدرتی ایجاد نمی شود و اصلاح طلبان تا کی باید قدرت خود را کپی پیست کنند؟ آیا ما شعار چرخش ابروها را مطرح نکردیم؟ به کدام جوان درس دادیم؟ حتی در زمان های قدیم مدرسه حزبی سازمان های چریکی وجود داشت. اگر آنها تحلیلگر سیاسی، روزنامه نگار، نویسنده، کارگردان می خواستند، برای همه آنها کلاس های آموزشی می گذاشتند. این احزاب که صدایشان گوش فلک را کر کرد کدام چهره را تربیت کردند؟

حتی اصولگرایان نیز در این زمینه موفق تر از اصلاح طلبان بودند و در حد توان خود و به میل خود و موافقان خود نیروهای جدیدی را معرفی کردند.

بله، می بینیم که در عرصه سیاسی نیروهای مختلفی را معرفی می کنند، اما به نظر می رسد در هر انتخاباتی جز یکی دو نیرو، دو نیرو نداریم. ما می‌توانستیم این گزینه را ارائه دهیم که شورای نگهبان آنها را رد صلاحیت نکند، اما در هر انتخاباتی همان زانوهایی را داریم که همان دو کارت را داریم و اگر شورای نگهبان اجازه نداد ما هستیم. مجاز به انجام هر کاری او می خواست نیروهای جوانان را آموزش دهد.

آیا جوانی وجود دارد که از صلاحیت بالایی برخوردار باشد؟ آیا این جوانان با استعداد به ندرت سراغ شما می آیند؟ اما هیچکس آنها را نگه نمی‌دارد، دیده نمی‌شوند، شنیده نمی‌شوند و صدای افراد خاصی را طنین‌انداز می‌کنند و اگر قرار باشد صدای خودشان را داشته باشند، حذف می‌شوند.

می بینیم که چه تعداد از نیروهای جوان اصولگرا در این دولت وارد پست ها و مسئولیت های وزارتی شده اند، اما نشدند. قطعی برق که یک ماه مانده به انتخابات اتفاق می افتد و به مردم یکدفعه نمی گویند به این خانم یا آن خانه دار رای بدهید.

من آن را چندان ایده آلیست نمی دانم و موافقم که شرایط خاصی دارد، اما معنای فعالیت سیاسی اینجاست. اگر درها بسته شود و شخص طرد شود، او سیاستمدار است. وگرنه اگر درها باز باشد همه رد می شوند. دریدا می گوید: «سیاست علم غیرممکن است و باید در جایی که غیرممکن است تصمیم گیری کرد، در غیر این صورت همیشه عقب خواهیم ماند».

مدتی است که به جای اصلاح طلب واژه فرصت طلب در جامعه شنیده می شود. آیا می توان گفت جامعه امروز ایران به چنین مفهومی از اصلاح طلبان معتقد است؟

حداقل می دانیم که خیلی ها چنین نظری دارند. در طول سالیان متمادی برخی پناهجویان موضوع تداوم و فرصت طلبی را در میان اصلاح طلبان مطرح کرده اند و بسیاری نیز به این دیدگاه پایبند بوده اند و نمی توان انکار کرد که اکنون با بحران سرمایه اجتماعی، مشروعیت و مقبولیت مواجه هستیم. با این حال، طراوت در جریان اصلاحات دیده نمی شود و تفاوتی بین اصلاح طلبان و رقبای آنها وجود ندارد. مردم نیز جریان اصلاحات را بالا و پایین دیده اند و تصویر زیبایی از اصلاح طلبان در ذهن خود ندارند.

آقای تاجیک، طیف وسیعی از اصلاحات در حال مشاهده است. شما و افراد نزدیکتان مانند آقای. حجاریان، الویتبار، تاجاده و غیره. به بازگشت به جامعه اعتقاد دارد. اسپانسر اصلی باشید. با وجود این همه طیف، آیا ما می توانیم حتی شاهد یک انشعاب یا فروپاشی عظیم باشیم؟

بله، به نظر می رسد که BT برای من مناسب نیست. اکنون می بینیم که بسیاری از نهادهای اجتماعی در جریان اصلاحات سقوط کرده اند و عده ای در این فضا به دنبال اصلاح هستند و کل بخش اصلاحات را طی کرده اند. حتی برخی معتقدند اصلاح طلبی سنتی دیگر جوابگو نیست و باید دز انقلاب را افزایش دهیم.

در بالای هرم اصلاحی شاهد کاهش قابل توجهی هستیم. خیلی از احزاب رو در روی هم هستند و همچنین می بینیم که یک حزب اختلافات زیادی دارد، مثلاً عده ای استعفا می دهند یا علنا ​​با آنها مخالفت می کنند. این نوع ساختار تشکیلاتی پایدار نیست و اگر اصلاح طلب بخواهد امروز را حفظ کند باید پوست تشکیلاتی، گفتمانی، راهبردی، کادری و تشکیلاتی داشته باشد و برنامه های جدیدی را آغاز کند. در غیر این صورت نمی توان بدنه فعلی اصلاح طلبان را حفظ کرد و این بدنه روز به روز ضعیف تر می شود و منتقدان بیشتر از اصولگرایان اصلاح طلب هستند.

الان اصولگرایان فقط شاهد انتقاد اصلاح طلبان هستند و امروز مثلا در یک سایت اصولگرا دیدم که این اختلافات را یکی یکی بیشتر می کرد. افرادی که از هم جدا می شوند همیشه انتقادپذیرتر هستند. چون در باطن ایرادات و تحریف هایی دیده اند و وقتی از مجموعه بیرون می آیند آن انتقادات را جلوی آفتاب می گیرند تا مورد توجه همه قرار گیرد. اصلاح طلب قبل از انحلال باید خود را تند و جسورانه نقد کند و ببیند در چه وضعیتی است.

اگر تغییر و گفتمان صورت نگیرد و اصلاح طلبان نتوانند دوباره نماینده مردم باشند، آیا ممکن است اصلاح طلبان با رای منفی به قدرت برگردند؟ آیا ماجرای آرای منفی به نفع جریان اصلاحات ادامه پیدا کرده است؟

تحلیل من این است که شما با تغییر دولت وارد دوره جدیدی شده اید. وارد سیستم جدیدی شوید که بر اساس آن اراده خاصی در کشور ایجاد شود و فضا هماهنگ شود. خودی هایی که در چنین محیطی فاقد اراده هستند تحمل نمی شوند. ما نمی‌توانیم تصور کنیم که انتخاباتی جبهه‌ای داشته باشیم که تغییر عمیقی در افکار منفی مردم ایجاد کند و من این را تکذیب می‌کنم. سطح دوم تحلیل من این است که دوران رای منفی به پایان رسیده است.

مردم چندین بار وارد گودال شدند، اما فایده ای نداشت. نظرات همچنین برای یک دولت محدود منفی بود. خیلی ها حتی آقای روحانی را هم نمی شناختند. علاوه بر این، نظر منفی همدلی را درمان نمی کند. چه اینکه دولتی که از آرای منفی می آید همیشه ترسیده و متزلزل است و این نظر نمی تواند پشتوانه محکمی برای دولت باشد. در هر صورت نظر منفی مردود است و هر دو منفی.

[ad_2]

Damion Young

تحلیلگر. متخصص تلویزیون به طرز خشمگینی فروتن. علاقه مندان به فرهنگ پاپ طرفدار معمولی توییتر

تماس با ما