من مجذوب هیستری جمعی هستم. برای من، تاریخچه آنها فوق العاده اسرارآمیز و روشن است که چگونه انسان ها می توانند خود را به طور خطرناکی در اثر تفکر گروهی، نوعی عفونت روانی، از دست بدهند.
موارد نسبتاً محدود و محدودی از هیستری وجود داشته است، مانند طاعون رقصنده در سال 1518، زمانی که صدها نفر در شهر اروپایی استراسبورگ (در آن زمان بخشی از امپراتوری مقدس روم، اما اکنون بخشی از فرانسه) به “رقص” به ظاهر غیرقابل توضیح پیوستند. بیماری همه گیر”. هفته ها طول کشید، زیرا مردم بر اثر سکته مغزی و حمله قلبی جان خود را از دست دادند.
و چه کسی می تواند محاکمه جادوگران سالم را در اواخر قرن هفدهم فراموش کند؟ پس از متهم شدن چند نفر به جادوگری، 19 نفر به دار آویخته شدند، بسیاری در زندان مردند و یک نفر دیگر تا حد مرگ له شد.
همچنین مواردی از هیستری عجیب با مرگ و میر کمتر وجود داشت، مانند اپیدمی خنده در تانزانیا در سال 1962، زمانی که صدها دانش آموز دچار حملات خنده هیستریک شدند. همانطور که کریستین اف هیمپلمن، دانشیار دانشگاه تجاری تگزاس A&M در سال 2003 به شیکاگو تریبون گفت، این بیماری همه گیر “ربطی به شوخ طبعی نداشت” زیرا افراد همچنین درد، غش، مشکلات تنفسی و گاهی راش را تجربه کردند – علائمی که به اضطراب نسبت داده می شود. .
این اپیزود حدود یک سال به طول انجامید و تا چند هزار نفر را تحت تاثیر قرار داد، اما هیچ کس فوت نکرد.
به همان اندازه که برخی از این وقایع عجیب، ترسناک و حتی مرگبار بودند، چندان رایج نبودند و امنیت ملی یا ثبات بین المللی را تهدید نمی کردند.
اما من میتوانم استدلال کنم که ما اکنون در عصر هیستری تودهای سیاسی زندگی میکنیم، عصری که در حالی که با انتخاب دونالد ترامپ رهبری میشود، شامل کمپین متعصبانه افراد تراجنسیتی به عنوان پرستار بچه، معلمان تاریخ به عنوان معتاد به قانون و اقدامات احتیاطی کووید است. به عنوان سمی سیاسی
برای ترامپ، توانایی ایجاد هیستری تودهای به یک ابرقدرت تبدیل شده است، حزب جمهوریخواه به او کمک کرده است، در حالی که پلتفرم ریاستجمهوری – با کمک رسانههای جناح راست سازگار – به پوشاندن پایگاه جمهوریخواهان با دروغ کمک کرده است.
ترامپ همیشه دروغگو و کلاهبردار بوده است، اما نفوذ او قبل از ریاست جمهوریاش حاشیهای بود، در حاشیه فرهنگ عامه منزوی بود و نامش مترادف با مصرف آشکار است.
منبر قلدر به او کمک کرد تا حیله گری خود را به انجیل تبدیل کند.
قبل از ورود به دنیای سیاست، او میتوانست آپارتمانهای مجلل بفروشد، یک «دانشگاه» دروغین را تبلیغ کند و یک مؤسسه متقلبانه راهاندازی کند. زندگی او یک بازی شانسی بود.
اما اکنون، همانطور که کمیسیون 6 ژانویه بیش از هر زمان دیگری روشن کرده است، انگیزه او برای فریب دادن و دستکاری ابعاد تهدیدآمیز دموکراسی به خود گرفته است.
میلیونها نفر تحت تأثیر دروغهای ترامپ قرار گرفتهاند و تا به امروز به آن اطمینان دارند. از دروغ های او برای برانگیختن شورشی استفاده شد که در آن مردم زخمی شدند و برخی جان باختند، تا موجی از لایحه های سرکوب رای دهندگان را در شهرستان های سراسر کشور برانگیخت و به پیروان جمهوری خواه خود کمک کرد تا در انتخابات پیروز شوند.
همه اینها برای من یک سری سوالات عمیق و ترسناک ایجاد می کند: آیا دروغ در دوره هایی مانند این می تواند به سادگی قوی تر از حقیقت باشد؟ من ایمان دارم که تاریخ این لحظه را به درستی تشخیص خواهد داد و بسیاری از کسانی که اکنون در مناصب بالایی هستند بر آن تأثیر خواهند گذاشت. اما، امروزه، بدون چشم اندازی که زمان و فاصله می توانند ارائه دهند، آیا خیال پردازی بیشتر از واقعیت جذاب است؟
آیا در سطح پایه، از بین بردن چیزی سرگرم کننده تر از کنار هم قرار دادن آن است؟
برخی از کسانی که از شورشهای 6 ژانویه دفاع کردند، استدلال میکردند که مردم در جنون شلاق زده میشوند و به میان اوباش کشیده میشوند. تصمیم گیری فردی و بنابراین مسئولیت فردی با افزایش غریزه گروهی کاهش یافت.
من شک ندارم که عده ای تسلیم تبی شدند که آن جمعیت را فرا گرفت. دیگران سنجیده تر و روشمندتر بودند. آنها قبل از شورش ها توطئه کرده بودند تا در آن روز وارد تجارت شوند.
اما چیزی که بیشتر از همه برایم جالب است این است که چگونه مردی قدرت کافی به دست آورد تا هم توطئه گران و هم فریب خوردگان عمدی را به جنون خشونت آمیز سوق دهد.
ترامپ نه تنها می خواست فریب دهد. پیروان او آن را می خواستند بودن است فریب خورده ویرانگری که ترامپ به راه انداخت در زمینی حاصلخیز، پذیرا و مشتاق افتاده است.
برای بسیاری از جمهوریخواهان، این حقیقت – اینکه کشور بیشتر قهوهایتر و کمتر سفیدپوستتر میشد، اینکه رایدهندگان از آنها دور میشدند، اینکه کنترل فرهنگ آمریکایی را از دست دادند- دیگر ممکن نیست. بنابراین، دروغ وسوسه انگیزتر شد.
برای محافظه کاران، دروغ های آرامش بخش قابل درک تر از حقایقی است که نیاز به انطباق دارند.
در حال حاضر، طلسمی که ترامپ دارد می کند. در بعضی جاها نشانه هایی وجود دارد که قدرت او کم شده است، اما آنقدر نیست که بگوییم کشور از عبادت او فرار کرده است.
من متقاعد شدهام که هرچه این جمهوریخواهان به خاطر اصرارشان در ترامپ محکومیت بیشتری داشته باشند، بیشتر به او میچسبند، درست همانطور که سربازان هنگام حمله به صف میشوند. کینه لیبرالها خیلیها را نوازش میدهد: هر چیزی که لیبرالها را برای توضیح و سردرگمی درگیر کند، مطالبه شده و ارزشش را دارد.
برای آنها، ترامپ راه دیگری برای بازنگری نژادپرستی به عنوان میهن پرستی ارائه کرد. برای آنها دستور پارازیت داد. برای آنها، او هیستری دسته جمعی را زیبا کرد.