حوالی ساعت 5 صبح با صدای ضعیف اما پیوسته از خواب بیدار شدم. نکات ضعیفی از نور روز بالای سر همسفرانم ظاهر می شد که بیشترشان هنوز خمیده بودند. بعضی ها خمیازه می کشند. دیگران با دقت از پنجره به دره خیره شدند. من حدود 40 ساعت در قطار هستم و هنوز تا رسیدن برنامه ریزی شده ما به منطقه خلیج سانفرانسیسکو راه زیادی باقی مانده است.
به سمت غرب رفتم و به سمت عقب قطار رفتم تا طلوع خورشید را ببینم که از روی ریل منعکس می شود. داشتیم از نوادا می گذشتیم. چند دقیقه بعد، در Winnemucca، نوادا، درست در مقابل هتل مارتین توقف کردیم، که به مهاجران باسکی که در پایان قرن نوزدهم برای کار به عنوان چوپان به آنجا نقل مکان کردند، خدمات رسانی می کرد.
کالیفرنیا زفیر Amtrak که یکی از خوشمنظرهترین مسیرهای قطارهای مسافت طولانی در ایالات متحده است، بین شیکاگو و امریویل، کالیفرنیا، نزدیک اوکلند فعالیت میکند. کل مسیر حدود 52 ساعت طول می کشد و شامل 33 ایستگاه است. در سال 2018، در حالی که برای یک پروژه عکاسی سه ماهه در سراسر ایالات متحده سفر می کردم، بیشتر سفر را به پایان رساندم و از Mount Pleasant، آیووا، در اواسط یک روز طاقت فرسا اواسط آگوست حرکت کردم.
ساعت 5:59 بعدازظهر در نور طلایی یک روز کاملاً صاف سوار قطار شدم و به اولین صف طولانی مزارع سویا و ذرت، حیاط خلوت شهر کوچک که اغلب نادیده گرفته می شد، بیرون را نگاه کردم.
در ساعت 10:55 بعدازظهر دوازده کالسکه نقره ای تا یک بازدم کند شدند و در اوماها توقف کردند. کانی، مسافر دیگر، بلند شد و کنار من نشست. او در هفتاد و دو سالگی موهای خاکستری کوتاه، صورت آفتابزده و چشمهای بامزه داشت. برای شروع گفتگو خیلی دیر شده بود، بنابراین هر دو سعی کردیم کمی بخوابیم. (هیچ یک از ما به طور کامل موفق نشدیم.)
صبح زود، در حالی که تپه های زرد نبراسکا و کلرادو می چرخیدند، کانی به من گفت که برای ملاقات با همسرش به دیدن دخترش در اوماها و بعدازظهر در گلنوود اسپرینگز، کلرادو رفته است.
در نهایت با خجالت اما خستگی ناپذیر شروع به رانندگی در ماشین ها کردم و می خواستم با همه ملاقات کنم و با آنها صحبت کنم. انگار اولین روز اردوی تابستانی بود. گروه های کوچکی از مردم اینجا و آنجا در هم می آمیختند و چند کلمه رد و بدل می کردند. برخی دیگر ترجیح می دادند در اتاق های کوچک خود بمانند یا به تنهایی در صندلی های مربی خود بنشینند تا بخوانند یا چرت بزنند.
سرویس فعلی زفیر کالیفرنیا در سال 1983 آغاز شد، اگرچه تکرار قبلی قطار – که به همین نام مشترک است، اما به طور خصوصی در مسیر کمی متفاوت تردد می کرد – بین سال های 1949 و 1970 حرکت کرد.
در دهه 1970، قطارهای مسافربری مسافت طولانی مانند Zephyr غیرقابل اعتماد، بی سود بودند و نمی توانستند با هواپیما یا سیستم بزرگراه های بین ایالتی در حال رشد رقابت کنند. اما در اوایل دهه 1980، واقعیت معکوس شد: سفرهای هوایی بدتر شد (قیمت ها به شدت افزایش یافت، شرکت های حمل و نقل مسیرهای حاشیه ای را رها کردند و رقابت تشدید شد)، و برخی از آمریکایی ها دوباره به شبکه قطار خود بازگشتند. سفر با قطار برای مسافتهای کوتاه اغلب ارزانتر و راحتتر بود، و جادهها به راحتی در مرکز شهر شروع و به پایان میرسیدند. در سال 1979 آمتراک سوپرلاینرهای جدید — واگن های مسافری راه آهن بین شهری دو سطحی — را در مسیرهای غربی خود اضافه کرد و برخی از مردم کالایی را که مدت ها گم شده بود را دوباره کشف کردند.
همانطور که هنری کیسور در Zephyr: Tracing a Dream Across America، منتشر شده در سال 1994 توضیح می دهد: «زفیر مفهوم جدیدی از سفر ریلی را نشان می دهد: قطار به عنوان یک کشتی تفریحی در دریای منظره، نه صرفاً به عنوان وسیله حمل و نقل از شهر. به شهر.”
آقای کیسور خاطرنشان میکند که برنامه قطار، مسافران را تشویق میکرد تا بخوابند در حالی که مناظر کمتر تماشایی – دشتهای بزرگ، مناظر خشک یوتا و نوادا – و مناظر چشمگیر آلپ در ساعات روز.
من بیشتر اولین روز کامل خود را در ون رصدی گذراندم، که به آن سالن Sightseer نیز میگویند (قبلاً Vista Dome نامیده میشد). پنجره های ماشین از کف تا سقف بهترین چشم انداز ممکن را در سراسر کوه های راکی، دره رودخانه کلرادو، Continental Divide، سیرا نوادا و جنگل های سرسبز کالیفرنیای شمالی ارائه می دهند. صندلیهای آبی ملایم کمی حریم خصوصی را به سرنشینان میبخشند، اما میزهایی که چهار صندلی دارند، بیشترین معاشرت را در آنها انجام میدهند. روبه رویم نشسته بودم، تقریباً با همه اطرافیان دوست شدم.
برای اکثر افرادی که ملاقات کرده ام، سفر در زفیر کالیفرنیا هیچ ربطی به آنها نداشت گرفتن جایی در عوض، این سفر یک امتیاز بود – چند روز آهسته مدتها مورد انتظار که برگرفته از سبک زندگی شلوغ بود.
من جو، 33 ساله و مو، 38 ساله، یک زوج تازه ازدواج کرده از انگلستان را ملاقات کردم که با کشتی ملکه مری دوم از اقیانوس اطلس عبور کردند، ازدواج کردند و سپس سوار بر کالیفرنیا زفیر در شیکاگو شدند و برای سفر به امریویل برنامه ریزی کردند. این ماه عسل بود
سپس جان، 33، و اما، 27، والدین آمیش از پنسیلوانیا بودند که برای قرار ملاقات با یک متخصص پزشکی به Grand Junction، کلرادو رفتند. اما در اولین قطار سواری خود یک قطعه مرکزی زیبا می بافت.
رز، 18 ساله، و جنا، 23 ساله، دو پسرعمو که بالش های گردن پوشیده بودند، در راه خانه در سانفرانسیسکو بودند.
در انتهای قطار، نزدیک شیشه عقب، با رابرت، 40 ساله، و دختر دو ساله اش، مادلین، روبرو شدم که در آغوش او به خواب می رفت. آنها با مادر و مادربزرگ مادلین در یک سفر تولد بودند. آنها در دنور پریدند و در انتهای خط در حال دور شدن بودند.
او کنار کانی و من تایلر 10 ساله و پدربزرگش بروس 66 ساله نشست. آنها در آیووا سوار قطار شده بودند. برنامه آنها: گشتی در پارک ملی آرچس و گرند کنیون بزنید. آنها تصمیم گرفتند که تی شرت های روشن بپوشند تا یکدیگر را از دست ندهند.
گروهی از منونیتهای گلپوش از میشیگان پشت من نشسته بودند. آنها در راه گلنوود اسپرینگز بودند و با هیجان در مورد چیزی که او بیرون از پنجره دیده بود صحبت می کردند.
به غیر از واگن رصدی، مرکز اجتماعی دیگر قطار، گاری غذا است. صبح اول صبحانه را از دست دادم، بنابراین، در دومین روز کامل، مستقیماً به آنجا رفتم. کارگر مشغول چیدن میزها بود. ماشین چهار صندلی دارد و تمام وعدههای غذایی مشترک است – به این معنی که اگر جزئی از یک گروه چهار نفره نیستید، احتمالاً با سایر مسافران مینشینید.
پنجاه سال پیش، صرف غذا در ماشین ناهارخوری یک مد بود – به سفره های کتانی، ظروف سفالی خوب و ظروف نقره فکر کنید. پیشخدمتها کتهای سفید و کراواتهای آبی پوشیده بودند و پیشبندهای بلند سفید و حولههایی روی بازوهایشان داشتند. حالا پیراهن آبی روشن، کراوات قرمز و پیش بند آبی می پوشند. ظروف سفالی و نقره ای هنوز در اطراف هستند، اما بر اساس عکس های قدیمی که من دیده ام، ارزان تر به نظر می رسد. هیچ کتانی در چشم نیست. ورق های بزرگ کاغذ سفید جایگزین آن شد.
وقتی در یک سفر طولانی با اتوبوس هستم – من در شبکه Greyhound در سراسر ایالات متحده بسیار سفر کرده ام – احساس می کنم مسافران آنجا نیستند زیرا آنها انتخاب کنیدبودن بلکه به این دلیل که آنها شما داریدبودن، زیرا اتوبوس تنها در دسترس یا ارزان ترین گزینه است. (به هر حال این همیشه برای من صادق بوده است.)
اما در سفر با قطار فضا کاملا متفاوت است. در کشتی کالیفرنیا یک حس اجتماعی وجود داشت. به هر حال، مکانهای زیادی وجود ندارد که منونیتها، یک دانشآموز ژاپنی، تازه عروسهای خندان، والدین به همراه فرزندان، نوهها و بازنشستگان خود برای مدت طولانی دور هم جمع شوند و داستانهای زندگی خود را به اشتراک بگذارند.
و این، هنری کیسور نوشت، بخشی از جذابیت سفرهای طولانی مدت است – “لذت دیدار با نژاد بشر در تنوع بیپایان آن”.
مارتا جیاکونی او یک عکاس ساکن تالین، استونی است. می توانید کارهای او را دنبال کنیداینستاگرام.