ویمبلدون به لحظات آرتور اش در داخل و خارج از زمین بیشتر نیاز دارد

ویمبلدون، انگلستان – برای اولین بار در نزدیک به نیم قرن، یک تعطیلات آخر هفته در ویمبلدون احساس و ظاهر متفاوتی داشت.

نیک کیرگیوس و اونس ژابور تنوع جدیدی را به فینال های انفرادی مردان و زنان آوردند. جابر تونسی اولین بازیکن شمال آفریقا شد که به فینال یک نفره راه یافت. کیرگیوس، یک استرالیایی مالزیایی تبار و یک لاف زن و مستند که او را به عنوان چیزی بسیار متفاوت از همسالانش متمایز می کند، در اولین فینال گرند اسلم خود بازی می کرد. جابر و کیرگیوس هر دو در نهایت شکست خوردند، اما این دور از هدف است.

از سال 1975، زمانی که آرتور اش و ایوون گولاگونگ به فینال جام جهانی رسیدند، دو مسابقه قهرمانی خود را با هم ترکیب نکردند تا متفاوت باشند. تنیس به صورت پراکنده توسعه می یابد و به نظر می رسد که هرگز درست تر از ویمبلدون نیست.

نگاهی به تماشاگران دادگاه مرکزی در طول دو هفته گذشته برای دیدن اینکه چقدر تغییر آن دشوار است، به خصوص در مورد مسابقه.

در سکوها، یک صاف کردن بسیار آشنا. جدا از نازک شدن رنگ اینجا و آنجا، دریایی از سفیدی. برای من، مرد سیاهپوستی که این بازی را در لیگ‌های کوچک بازی کرده و همیشه امیدوار بود که ببیند از روش‌های قدیمی‌اش گذشته است – دیدن کمبود رنگ همیشه مانند یک مشت است، به خصوص در ویمبلدون لندن.

بعد از فینال زنان شنبه، کنار یک میله نزدیک یکی از خروجی های کورت مرکزی ایستادم. صدها نفر پیاده روی کردند. سپس چند هزار. من نزدیک به ده صورت سیاه شمردم. این رویداد بزرگ در یکی از متنوع ترین پایتخت های جهان برگزار می شود که مرکز مهاجرت مهاجران از سراسر جهان است. شما با نگاه کردن به تماشاچیان متوجه نمی شوید. چند چهره آسیایی بودند. تعداد کمی از مسلمانان با حجاب جامعه سیک ها در لندن بسیار بزرگ است. من فقط یک عمامه سنتی سیک را در دادگاه دیدم.

وقتی چند هوادار سیاه پوست را کنار کشیدم و پرسیدم که آیا از کمیاب بودن آنها در میان جمعیت آگاه هستند، پاسخ همیشه به سرعت ضربه فورهند جابر یا سرویس کیرگیوس بود. “چطور نمیتونم؟” جیمز اسمیت، مستقر در لندن، گفت. “من مردی را در قسمتی کمی بالاتر از خودم دیدم. ما به هم لبخند زدیم. من آن مرد را نمی شناسم، اما یک پیوند وجود داشت. ما می دانستیم که ما کم هستیم.”

طرفداران آن را می بینند.

و بازیکنان هم همینطور.

کوکو گاف، ستاره نوجوان آمریکایی هفته گذشته وقتی با هم صحبت کردیم، گفت: «حتما متوجه شدید. او گفت که هنگام بازی آنقدر متمرکز است که به سختی متوجه تماشاگران می شود. اما بعد، وقتی به عکس‌های او در ویمبلدون نگاه کردم، عکس‌ها شگفت‌انگیز بودند. چهره های سیاه زیادی در میان جمعیت وجود ندارد.

گاوف ویمبلدون را با یو اس اوپن مقایسه کرد که حس معتبر تری دارد، مانند بزرگترین تورنمنت پارک عمومی در جهان، و جمعیت متنوع تر.

گاف افزود: «اینجا قطعاً عجیب است زیرا لندن قرار است دیگ ذوب بزرگی باشد.»

رفتن به ویمبلدون، مانند رفتن به رویدادهای ورزشی بزرگ در سرتاسر آمریکای شمالی و فراتر از آن، نیازمند تعهدی بزرگ است. ویمبلدون آزمایش شده و واقعی این تعهد را تا مرزهای خود پیش می برد. برای خرید بلیط نمی توانید به اینترنت متصل شوید. سیستم قرعه کشی برای بسیاری از صندلی ها وجود دارد. برخی از هواداران در پارکی در همان نزدیکی صف می‌کشند و شب را می‌مانند تا شرکت کنند. هزینه آن دقیقاً ارزان نیست.

دنسل فریت، یک پیمانکار ساختمان سیاهپوست که در لندن زندگی می‌کند، می‌گوید: «آنها می‌گویند برای همه باز است، اما سیستم بلیت با موانع بسیار زیادی طراحی شده است که تقریباً به نظر می‌رسد هدف آن حذف افرادی با نوع خاصی از متقاعد کردن است».

او به من گفت که حدود 100 پوند برای بلیط خود پرداخت کرده است، حدود 120 دلار. این برای یک مرد یقه آبی که خودش را توصیف می کند، پول زیادی است. وی افزود: فردا برنمی گردم. “چه کسی می تواند آن را بپردازد؟ افراد جامعه ما نمی توانند آن را بپردازند. غیر ممکن است. غیرممکن است.

چیزهای بیشتری برای دستیابی و هزینه وجود دارد. چیزی عمیق تر اعتبار و سنت ویمبلدون بزرگترین دارایی آن، پاشنه آشیل است. این مکان عالی به نظر می رسد – تنیس در یک باغ انگلیسی بیش از حد ارزیابی نمی شود – اما همچنین کلاستروفوبیک، عرق کرده و به خود آویزان است.

لورن سباتا، 38 ساله، که در زیمبابوه بزرگ شده و اکنون در لندن زندگی می کند، گفت: «به این فکر کنید که ویمبلدون برای بسیاری از ما چیست.

او افزود: “برای ما، او نماینده سیستم است.” “سیستم استعماری. سلسله مراتب” که اساس جامعه انگلیسی باقی می ماند. شما در این تورنمنت به سینه سلطنتی نگاه می کنید، در سفیدی مانند یک لباس تمام سفید ویکتوریایی در این مسابقات، و نمی توانید آن را از دست بدهید.

ساباتا خود را به عنوان یک طرفدار مشتاق توصیف کرد. او از زمان پیت سامپراس تنیس را دوست داشت، هرچند که بازی نمی کرد. دوست او دایانا کازازی، مددکار اجتماعی که از اوگاندا و هلند به انگلستان آمده است، علاقه مشابهی به این بازی دارد. همانطور که ما صحبت می کردیم، آنها به اطراف – بالا و پایین یک خط بیرون از محوطه مرکزی با ابهت پوشیده از پیچک – نگاه کردند و نتوانستند کسی را پیدا کنند که به نظر می رسید میراث آفریقایی مشترک آنها را داشته باشد. آنها گفتند که دوستان سیاه پوست زیادی داشتند که از بازی تنیس لذت می بردند اما احساس نمی کردند می توانند بخشی از ویمبلدون باشند، که در حومه ای مجلل واقع شده است که به نظر منحصر به فرد و بسیار دور از زندگی روزمره است.

کزازی گفت: “یک نهاد و یک تاریخ در پشت این مسابقات وجود دارد که همه چیز را همانطور که هست نگه می دارد.” “شما باید به عنوان یک هوادار از محوطه خارج شوید تا از آن عبور کنید.” او ادامه داد: “این تاریخی است که برای ما به عنوان طرفداران جذاب است، اما آن تاریخ چیزی برای افرادی که احساس راحتی نمی کنند، می گوید.” برای بسیاری از رنگین پوستان در انگلیس، تنیس به سادگی به عنوان “چیزی برای ما” تلقی نمی شود.

فهمیده شد. من دقیقا می دانم که این طرفداران از کجا می آیند. احساس ترس، تلخی و تردید در مورد اینکه آیا اوضاع تغییر خواهد کرد یا نه. صداقت صدمه می زند.

شاید این کمک کند که بدانم ویمبلدون برای من چه معنایی دارد.

وقتی وارد دروازه شدم، خارج از جاده سرسبز دو بانده کلیسا، لرزیدم. در 5 ژوئیه 1975، زمانی که آرتور اشی جیمی کانرز را شکست داد، اولین سیاه پوستی بود که عنوان قهرمانی تک نفره ویمبلدون را به دست آورد و تنها سیاه پوستی بود که یک عنوان گرند اسلم را به استثنای یانیک نوآ در مسابقات آزاد فرانسه 1983 به دست آورد، من 9 ساله بودم. ساله – سنی که او بود عشق ورزشی او سیاتل سوپرسونیکس است.

وقتی آش را با بازی برازنده و هوش فوق‌العاده‌اش دیدم، آفرو و شباهت او مرا متقاعد کرد که تنیس را ورزش خود کنم.

ویمبلدون مسیر زندگی من را تغییر نداد، اما مسیر را تغییر داد.

من یک بازیکن دانشگاهی و تازه کار ملی شدم. من کمی بیش از یک سال را در لیگ های حرفه ای گذراندم و به رتبه 448 در لیست ATP Rankings رسیدم. بازیکنان غیرسفیدپوست در دوره من به اندازه زمان آرتور نادر بودند.

امروز، همانطور که همین آخر هفته شاهد بودیم، استعداد جدیدی در حال ظهور است. سرنا و ونوس ویلیامز با هم متحد می شوند تا ستاره شمالی شوند. با این حال، کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد. نه فقط در زمین، بلکه برای جذب هواداران به بازی و بردن آنها به سکوها در یک یادبود تنیس مانند ویمبلدون. کارهای زیادی که زمان زیادی طول خواهد کشید.

Roy Christensen

متخصص اینترنت دانشجو. نینجا فرهنگ پاپ. علاقه مندان پرشور توییتر.

تماس با ما