یکی از پارادوکس های غم انگیز سیاست این است که کمبود شاخص های اقتصادی برای افکار عمومی – برای ارزیابی رای دهندگان از دولت در قدرت – از قیمت انرژی، به ویژه قیمت بنزین مهم تر است. این فقط یک پدیده آمریکایی نیست: تورم ناشی از افزایش قیمت انرژی، محبوبیت رهبران در سراسر جهان غرب را تضعیف کرده است.
چرا به این تناقض غم انگیز می گویم؟ زیرا در حالی که سیاست می تواند تأثیر قابل توجهی بر تورم کلی داشته باشد، تأثیر قابل توجهی بر قیمت انرژی ندارد. قیمت نفت به ویژه در بازارهای جهانی تعیین می شود. حتی رئیس جمهور ایالات متحده (بدون ذکر رهبران کشورهای کوچک) تأثیر بسیار کمی بر این قیمت جهانی دارد.
با این حال، با توجه به اهمیت سیاسی قیمت ها در پمپ، رهبران انگیزه دارند تا هر کاری که می توانند انجام دهند تا قیمت ها را اندکی پایین بیاورند یا حداقل ببینند که آنها در تلاش هستند. بنابراین چند روز پیش، رئیس جمهور بایدن چهچهچه درخواست از «شرکتهایی که پمپ بنزینها را اداره میکنند» تا «قیمت را در پمپ پایین بیاورند تا هزینهای را که برای محصول میپردازند نشان دهند». در واقع، قیمت عمدهفروشی بنزین از اوایل ژوئن حدود 80 سنت در هر گالن کاهش یافته است، در حالی که کاهش قیمتهای خردهفروشی شدیدتر بوده است.
اما واکنش به سخنان او وحشیانه بود. مهمتر از همه، جف بزوس در توییتی به بایدن به دلیل “سوء تفاهم عمیق از پویایی بازار” حمله کرد.
ملت ها آیا بزوس آنچه را که در مورد پویایی بازار قیمت بنزین می دانیم بررسی کرده است (یا از مشتری خواسته است این کار را انجام دهد)؟ زیرا اگر او یاد می گرفت، می فهمید که چیزهای عجیبی در مورد این پویایی ها وجود دارد – چیزهایی که حداقل به توجیهی برای جذابیت بایدن اشاره می کند. تحقیقات جدی از این ایده که قدرت بازار نقشی در تورم اخیر نقش داشته است، بسیار بیشتر از آنچه که ممکن است تصور کنید از بدبینی های انباشته شده در این ایده، از جمله اقتصاددانان متمایل به دموکراتیک، پشتیبانی می کند.
قدرت انحصاری عامل اصلی تورم نیست، که ناشی از گرمای بیش از حد اقتصاد و همچنین شوک های خارجی مانند حمله روسیه به اوکراین است. اما یک مورد منطقی وجود دارد که قدرت انحصاری وجود دارد آ علت تورم – و حملات گسترده به احتمال صرف، منعکس کننده یک سوء تفاهم عمیق از پویایی بازار است.
بنابراین، در مورد آن قیمت گاز. همانطور که اقتصاددانان در بانک فدرال رزرو سنت لوئیس اخیراً اشاره کردند، یک پدیده طولانی مدت در بازار سوخت وجود دارد که به نام اسکرول نامتقارن یا موشک و پرهای داغتر شناخته می شود. هنگامی که قیمت نفت بالا می رود، قیمت های پمپ همراه با آن (موشک) افزایش می یابد. و هنگامی که قیمت نفت کاهش می یابد، قیمت ها در پمپ در نهایت کاهش می یابد، اما به تدریج (پره).
چرا این تناقض؟ تعدادی از مقالات اقتصادی وجود داشته است که تلاش میکنند آن را معنا کنند، که همگی تا حد زیادی بر قدرت بازار شرکتهایی که با رقابت محدود روبرو هستند تأکید میکنند (چیزی که بزوس به طور قطع خیلی میداند). واضح ترین توضیحی که دیدم نسبتا قدیمی بود. مقاله سورین بورنشتاین، ریچارد گیلبرت، و کالین کمپبل. من استدلال آنها را اینگونه خلاصه می کنم: زمانی که قیمت نفت در حال افزایش است، دارندگان پمپ بنزین نه تنها در انتقال هزینه ها بلکه همچنین برای افزایش حاشیه سود احساس قدرت می کنند، زیرا مصرف کنندگان نمی توانند به راحتی تشخیص دهند که آیا در هنگام افزایش قیمت ها در حال افزایش است یا خیر. مکان پمپ بنزین ها ممکن است برای مدتی به این قیمت های اضافی پایبند باشند، حتی زمانی که قیمت نفت پایین است.
آیا مدرکی برای این داستان وجود دارد؟ آره. نکته قابل توجه، به نظر می رسد پدیده موشک و پر در مناطقی که جایگاه های بنزین فردی با رقابت نسبتا کمی روبرو هستند، قوی تر است.
در چنین شرایطی، ممکن است واقعا منطقی باشد که پمپ بنزینهای مزاحم را برای کاهش قیمتشان منطقی کنیم. ما میتوانیم درباره اثربخشی آن بحث کنیم، اما با توجه به آنچه در مورد پویایی بازار مربوطه میدانیم، احمقانه نیست.
چیزی که حداقل تعداد کمی از خوانندگان ممکن است متوجه شوند این است که توضیح قدرت بازار موشکها و پرها – توضیحی با ریشههای آکادمیک بیعیب و نقص که توسط اقتصاددانانی که تبر سیاسی روشنی برای خرد کردن نداشتند ایجاد شده است – تقریباً همان استدلالی است که سیاستمداران مانند الیزابت وارن. در مورد اینکه چگونه قدرت انحصاری ممکن است به تورم اصلی اخیر کمک کرده باشد. این بدان معناست که برخی از سیاستمداران استدلال میکنند که شرکتها به طور کلی از یک محیط تورمی برای افزایش قیمتهای خود استفاده کردهاند و معتقدند که نسبت به شرایط عادی با واکنش کمتری مواجه خواهند شد. این بهره برداری از قدرت بازار منجر به تورم بالا شده است.
چنین استدلال هایی با تمسخر و هیبت، حتی از سوی برخی منتقدان و اقتصاددانان با گرایش دمکراتیک مواجه شد. اما منطقی است، همانطور که ادبیات اقتصادی در مورد قیمت بنزین نشان می دهد. آنچه برای قیمت بنزین درست به نظر می رسد ممکن است به طور کلی درست باشد. تحقیقات جدید مایک کنزال و نیکو لوسیانی از موسسه روزولت، یک اندیشکده مترقی، نشان میدهد که افزایش قیمتهای اخیر در صنایعی که رقابت محدودی داشتند – همانطور که افزایش قیمتها نشان میدهد – حتی قبل از همهگیری، بزرگترین بوده است. این همان نوع شواهدی است که از این دیدگاه حمایت می کند که تعدیل نامتقارن قیمت بنزین منعکس کننده قدرت بازار است.
ابهام برای من این است که چرا بسیاری از همکاران من، چه در حرفه اقتصاد و چه منتقدان اقتصادی، به هر پیشنهادی مبنی بر اینکه قدرت بازار ممکن است در تورم نقش داشته باشد و فک ریاست جمهوری ممکن است تا حدودی در ضد تورم نقش داشته باشد واکنش منفی نشان داده اند. استراتژی
آیا آنها می ترسند که بایدن به سمت رجب طیب اردوغان که اقتصاد کلان سنتی را رد کرده و تورم را رسما به 79 درصد و احتمالاً در واقعیت بسیار بالاتر برده است، تغییر کند؟ ببینید، این اتفاق نمی افتد. بایدن حتی تلاش ریچارد نیکسون برای استفاده از کنترل قیمت ها برای سرکوب تورم را انجام نمی دهد و در عین حال از فدرال رزرو می خواهد تا نرخ های بهره را پایین نگه دارد. برخلاف دونالد ترامپ که زیاد بر سر فدرال رزرو فریاد زده است، دولت فعلی کاملاً درگیر بوده است در حالی که فدرال رزرو سیاست های سخت گیرانه ای را برای کاهش تورم انجام می دهد – سیاستی که اتفاقاً من از آن حمایت می کنم، حتی اگر خطر واقعی رکود وجود داشته باشد.
تنها چیزی که می توانم نتیجه بگیرم این است که حتی اعضای چپ میانه مفروض نظرات اقتصادی نیز از هر چیزی که حتی به پوپولیسم اشاره دارد، عمیقاً وحشت دارند. و من می ترسم که این بیشتر در مورد این حرفه می گوید تا در مورد اقتصاد.
واکنش
اگر از مطالبی که می خوانید لذت می برید، لطفاً آن را به دوستان خود توصیه کنید. آنها می توانند در اینجا ثبت نام کنند. اگر مایلید نظرات خود را در مورد موردی در خبرنامه این هفته یا به طور کلی در خبرنامه به اشتراک بگذارید، لطفاً به من به آدرس krugman-newsletter@nytimes.com ایمیل بزنید.